Text Box: جهان جای خطرناکی است، نه به خاطر وجود  افراد ستمگر و ددمنش، 
بلکه به خاطر کسانی که دربرابر آنها سکوت ميکنند   "آلبرت انيشتاين"
نظام مرگ آفرين و غارتگر 

سی و چهارسال نظامی مرگ آفرين وغارتگر زير پرچم جمهوری اسلامی، سلطه اهريمنی خود را بر ميهن و هم ميهنان ما تحميل کرده است، که پيآمد های فاجعه زايی را برای ملت ايران در بر داشته است، که سر لوحه آنها سلاخی بدون دليل هزاران نفراز مردم ايران ميباشد که همه اديان، گويش ها و سنت های مختلف اقوام ايرانی را در بر ميگيرد.
براساس گزارش فغالان حقوق بشر، عليرغم وعده های رئيس جمهور آينده در تاريخ 22 تير چهار نفر از هم ميهنان عرب زبان ما درسنين 26 تا 32 سالگی به اتهام "محاربه با خدا وفساد فی الارض" در دادگاه انقلاب اهواز محکوم به اعدام شدند. اما هيچ يک از اين محکومين تاکنون سابقه کيفری نداشتند. وشايد تنها گناه آنها انتقاد از نظام و عرب زبان بودن آنها بود. اين اعدام ها منحصرا شامل هم ميهنان عرب زبان ما نيست. تمام اقوام ايرانی اعم ازفارس، آذری، عرب، بلوچ و ترکمن، تا زمانی که سلطه اهريمنان دين و ميهن ستيز  برقرار باشد چنين خواهد بود.
دکتر علی ناظری متهم ديگر سه هفته پيش به جرم فعاليتهای حقوق بشری و هواداری از جنبش سبز دستگير و  به سبب بيمار بودن به بهداری زندان اولين منتقل ميشود. اما پس از چند روز از بهداری زندان اوين به زندان زابل منتقل ميگردد. و چون با اعتراض همبدان او مواجه ميشوند، آنها را نيز به انفرادی های بند 350 منتقل مينمايند.
شتاب روند فروپاشی ميهن و اسارت ايرانيان درپرتو نظام آخونديسم هرروز گسترده ترميشوند، بدين سبب مردم ايران با احساس کوچکترين ورش به ظاهر مناسب، خيلی زود عملکرد گذشته و روزانه نظام توتاليتر حاکم را فراموش کرده با اميد دگرگونی در دام فريب بازيگزی نو قرار ميگيرند. فريبی که پس از رخداد 15 خرداد 1342 تا امروز هر زوز گسترده تر ميشود.
منازعات تلويزيونی پيش از انتخابات و بيانات روحانی که در راستای خواسته های مردم برای گذر از بحران هايی که به سبب عملکرد نابخردانه خامنه ای و باند بيت او در سياسب گذاریهای داخلی و خارجی کشور بود، توانست توده های ناراضی اما اميدوار را به پای صندوق های رأی بکشاند، تا حماسه موردنياز خامنه ای که نشان دادن  مشروعيت نظام او بجهانيان بود عملی گردد. مردم نيز با هدف ابرازمخالفت با خامنه ای  و رأی ندادن به کانديدا های موردنظر او، به پای صندوق های رأی رفتند، و با شنيدن بخشی از گفته های روحانی، مخصوصا در باره مشکلات هسته ای که کشور را تا مرز ويرانی و متلاشی شدن اقتصاد کشانيده است، شايد مرتفع شود. 
اما چند روزبعد از اعلام  مقبوليت آقای روحانی به عنوان رئيس جمهور آينده، آقای روحانی با بيان اينکه  "بعضی امور در حيطه اختيارات رئيس جمهور نميباشد" در لفافه اعلام ميداردکه آزادی زندانيان سياسی، رهايی آقايان موسوی و کروبی از بازداشت خانگی، آزادی زندانيان بعد از کودتای خرداد 88 ، کشتار دگر انديشان و منتقدين، فشار و شکنجه زندانيان سياسی، غارت منابع ملی مردم ايران، تحريم ها و احتمالا حمله به تأسيسات اتمی هنوز زير نظر بيت رهبری است. در لفافه ميتوان چنين استنباط کرد که در اختيار ولايتمداران خامنه ای است. با اين گفتار چنين  ميشود تصور کرد که متأسفانه  بعد از کنار رفتن رئيس جمهور بظاهر خوب و کارآرای خامنه ای بار ديگر تدارکاتچی ديگری همچون محمد خاتمی در اختيار رهبر قرار گرفته، تا بعد ازچهارسال به ملت ايران گزارش دهد که او "فقط يک تدارکاتچی بوده است!"
تاريخ هيچ کشور درچهار سال به پايان نميرسد، هرچند بايد منتظرماند تا دورنمای عملکرد آقای روحانی در گامهای اول مشخص شود. اگرچه اشارات آقای روحانی بقانون اساسی نظام خامنه ای، کل سياستهای خرد و کلان کشور را که شامل (داخلی و خارجی) ميشوند، وخطوط قرمزنظام ميباشند را زيرسؤال ميبرند، اما با توجه به منش و سرشت خامنه ای و جيره خواران خوان غارت او مشابه شريعتمداری، جنتی و احمد خاتمی، آيا روحانی با بحرانی شمردن موقعيت کشور و نارضايتی توده های فرودست و ميانی ميتواند خطراتی که نخست حاکميت خودکامه، خود خامنه ای را مورد تهديد قرار ميدهد، قانع سازد که او مجبور خواهد بود از خطوط قرمزی که اجزای بيت او، که بدرستی مشخص نيست از چه سرابی تغذيه ميشوند تدوين و دراختيار او قرار ميدهند، کاهش دهد يا مجبور خواهد شد او را نيزچون مهندس موسوی و کروبی با عنوان فتنه گر به بازداشت خانگی بفرستد.
در اين شرايط ما ملت ايران که قربانيان اصلی نظام ضد ملی خامنه ای می باشيم چه بايد بکنيم؟ سی و چهارمين سال حاکميت اسلامی درراه است. در طول اين مدت نظام اسلامی ايران الگوهای محدوديتی را در ايران بکار برده است که نرمشی از الگوی "نظام وهابی سعودی" ميباشد، با اين تفاوت که مردم ايران باشهروندان سعودی تفاوت های بسيار دارند.
در نظام خامنه ای حتی حقوقی که در قانون اساسی نظام اسلامی برای مردم ايران در نظر گرفته شده است موردتوجه قرارنميگيرد، زنانی که پوشش الگوی اسلامی اورا درنظرنميگيرند با اشاره درست روحانی در نظر خامنه ای زنان پاکدامنی به حساب نميآيند، از اينرو مأمورين اجرايی و اطلاعاتی نظام هر زمان که اراده کنند آزاد هستند که خشن ترين رفتار و رکيک ترين کلمات را در برخورد با آنها بکاربرند و هيچ مرجع و مقام مسؤلی نيز نيست که مانع از اين ظلم غير انسانی در مورد زنان که نيمی از جامعه ايران را تشکيل ميدهند گردد. درپذيرش دانشکاه ها و ارجاع کار به زنان ايرانی محدوديت های جابرانه ای اعمال می گردد. که در هيچ يک از جوامع انسانی جز بربر ها وجود ندارد. تفسير حقوق شهروندی را که دو برادر لاريجانی رئيس قوه قضائيه و مسؤل حقوق بشر، از حقوق اسلامی ميکنند با آنچه در قانون اسلامی نظام نوشته شده مغايرت فاحش دارد و تفسيری غير انسانی از آنرا عرضه ميکنند.
خامنه ای برای انحراف مردم، از نارسايی های برآمده ازعملکرد خود، و نش آفرينی های مأمورين انتصابی، اسرائيل، امريکا، و چندکشور ديگر را مقصر می نامند و آنها را لولو های سرخرمنی به حساب ميآورد که در انديشه براندازی رژيم او هستند، غافل ازاينکه همه مردم ايران آگاه ميباشند که منشاء همه نارسايی ها خودکامگی خود او و دستوراتی است که او به مأمورين خود ميدهد که عاملی برای نارضايتی مردم ايران از او ميباشد.
خامنه ای خود را رهبر ملتی هفتاد و چند ميليونی ميداند که اکثريت شهروندان آن فرهيخته گانی هستند که در حال حاضر علت وعوامل برکناری شاه از سلطنت را بخوبی ميدانند. شاه نيزچون خامنه ای خودکامه و خودبين بود. همانگونه که خامنه ای ميگويد: " نگوييد فرمايش، وقتی حرف ميرنم، يعنی دستور " او نيز چنين تفکری داشت. اکثريت مردم ايران از منش او بيزاری می جستند و منتظر فرصتی بودند. سخنرانی او در اجلاس اوپک در تهران گرچه در راستای منافع ملی مردم ايران بود، اما عملکرد گذشته شاه پشتيبانی ملت ايران را از او ستانيده بود.
سخنان فريبکارانه خمينی و عدم آگاهی توده مردم از سياست های جهانی نعمت بزرگی بود که کارتلهای نفتی، تعيين کننذگان سياست های ديپلماتيک جهانی مقدمات تشکيل کنفرانس گوآدلوپ را درنوامبر1979 بعد از اخراج خمينی از عراق که پيش آهنگ کنفرانس گوآدلوپ بود، وپس ازمذاکرات شش روزه در گوآدلوپ پايان نظام شاهنشاهی پهلوی را وزير امور خارجه امريکا رسما اعلام داشت. 
چرا؟ و با چه پشتوانه ؟ درحالی که ارتشی نيرومند ومطيع و گارد جاودانی مجهز در اختيار داشت. اما جون با منش و نحوه رفتار او با مردم، آگاه بودند، اطمينان داشتند که اکثريت مردم ايران از او پشتيبانی نخواهند کرد. در حالی که شرايط زيستی مردم به مراتب بهتر و در رفاه بيشتری بودند و مأمورين ساواک نيز چون مأمورين امنيتی نظام در زندگی روزمره مردم دخالت نميکردند. اما خودکامه ديگری کفاره خود کامگی خود را پرداخت. متأسفانه چون مردم ايران همبستگی لازم را با يکديگر نداشتند نتوانستند از موقعيت به خوبی بهره گيرند. لاجرم فاجعه ای که امروز چنگ در گريبان ملت ايران افکنده رخ داد. 
آقای خامنه ای درسخنان روزپنج تيرماه درسخنرانی قرايی ميگويد "جمهوری مستحکم اسلامی مثل شير در مقابل طمع ورزان ايستاده و ار کشور، منافع ملی و عزت ملی بخوبی دفاع ميکند". اين شعار بيشتر به "رجز خوانی قهوه خانه ای" شباهت دارد تا به سخنان کسی که خود را "ولی فقيه مطلقه" ملتی هفتاد و پنج ميليونی ميداند.
تعيين کننده سرنوشت ملت ايران در اختيار خود ملت ايران قرار دارد.
   
شب جاودانه نخواهد ماند
بر دروازه های شب می کوبم
تا سپيده را بيدار کنم
و بند از پاهايش بگشايم

چراغی نيست
که راهم بنماياند
ياری نيست 
که دست هايم را بگيرد
ياران خفته اند
خوابی به درازای همه تاريخ

بهاری نيست
که پرتو گل هايش
روزنه ای از اميد
بر دل ها بتاباند

کاوه ای نيست
که درفشش را برفرازد
و آرشی که برق شهاب تيرش
سينه شب را بشکافد
و روزنه ای به صبح بگشايد

مزدکی نيست 
که صلابت گفتارش
پايه های لرزان 
کاخ فريب و ريا را
فرو ريزد
تا بردگان خفته در کاريز ها
پرتو اميد را ببينند
و روشنی ها را بجويند...

شب فرياد می کشد 
که تاريکی پايدار
و بند ها سخت استوار است

لرزان ، لرزان
با اميدی به بلندای زندگی
گام هايم را
بر سنگ فرش های تاريخ
می کوبم
شايد صدای استخوان های
آخرين نگهبان پرس پوليس
رزمنده گان به خاک افتاده قادسيه
قربانيان به خون غلطيده زندان اوين
خفته گان را بيدار کنند
و شب پره گان را به غارهای تاريک
تاريخ بفرستند

هرچند دست هايم توان
کوبيدن درهای  صبح را ندارند
و فريادم ، نه چندان رسا
و نه چندان پيوسته
خواهند ماند....
اما اين را باور دارم
که شب پايدار نخواهد ماند
و.... در فردايی نه دور
همه خواهند ديد
که سپيده بال هايش را
گسترده خواهد کرد
و اين فرمان تاريخ است
که ...
  « شب جاودانه نخواهد ماند»