Text Box: مزدک
قهرمانان ملت ايران
بررسی آگاهانه تفکر جامعه ايرانی در طی زمان مؤيد اين نظريه است که عوامل فروپاشی و شکست ارتش مجهز ساسانيان در برابر يورش اعراب باديه نشين، نارسايی های طبقاتی، بيداد گردی، و اختلاط قدرت روحانيت و حکومت در کارها و برنامه ريزی ها برای اداره کشور بوده است.  
آرتور کریستین سن، ایران شناس دانمارکی معتقد است، تلقی دگماتیک و جزمی از دین و ادغام حکومت و دین در دوران ساسانیان و اختلاف شديد طبقاتی در جامعه، که گروه های فرو دست هيچ گونه حق زندگی حتی اجازه ازدواج نيز نداشتند و اکثر آنها در کاريز ها يا بيغوله های اطراف شهر ها زندگی ميکردند، عواملی بودند که سبب بی تفاوتی توده مردم در برابر حمله اعراب گرديد و حتی عده ای از ايرانيان نيز به لشگر مهاجمين پيوستند، که منجر به شکست و سقوط سلسله ساسانيان گرديد. 
مزدک در نیمه  اول قرن پنجم میلاد ی در استخر پارس متولد گرديد و به سبب نارضايتی اکثريت ايرانيان از حکومت نهضت اجتماعی ای را پايه گذاری ميکند، بطوری که ادوارد براون از او به عنوان اولین فیلسوف سوسياليست یاد کرده ‌است. شهرت مزدک مقارن پادشاهی قباد ساسانی به اوج ميرسد. اوضاع مملکت در این زمان سخت آشفته بود. کشمکش ‌های شدید و خونین مذهبی بین مؤبدان زرتشتی و یهودیان و فرقه ‌های مختلف مسیحی با یکدیگر و دولت ایران با مسیحیان که آنان را عوامل امپراتوری روم میدانستند در جریان بود. خشکسالی ‌های پیاپی نیز مردم گرسنه و محروم را به عصیان وا میداشت.
مزدک از روحانیون زرتشتی بود و بر پایه آموزه‌ های زرتشت در باب آفرینش و جهان دیگر معتقداتی ویژه داشت از نظر اجتماعی مزدک از استاد خود، زرتشت خورگان، پیروی میکرد. مزدک با توجه به جنبه علمی این معتقدات می‌گفت خداوند مواهب زندگی را برای استفاده همگان آفریده‌ است. اما حرص و زیاده خواهی و انباشتن مال به خشونت و بدرفتاری و نابرابری می ‌انجامد. این گونه باور ها با نظام اجتماعی عصر ساسانی به هیچ روی سازگار نبود. زیرا در آن جامعه، طبقات از یکدیگر جدا بودند و کسی نمیتوانست هر چند با لیاقت و استعداد، از حد اجتماعی خود تجاوز کند. مزدک که سخنوری ورزیده و نفوذ کلام بسیار داشت به هوا خواهی مردم مستمند از درباریان میخواست که دست به تعدیل ثروت خود دست بزنند.
بدین ترتیب، نهضت مزدک به انقلابی اجتماعی تبدیل گردید وبا آنکه مزدک پیروان خود را از ستیز وکینه جویی برحذر ميداشت، کار به خشونت و افراط کشید. آنچه در این قیام رخ داد واکنش روستاییان به فشار و ظلمی بود که برآنها ميرفت. در این میان عده ای از نجبا نیز به صف مزدکیان می پیوندند. قباد یکم، شاهنشاه ساسانی، نیز با اصلاحات اجتماعی موافقت ميکند و ازمزدک حمایت مینمايد. اما مؤبدان زرتشتی با پشتيبانی ارتشيان وطبقات اشراف جامعه که افکار مزدک را مخالف منافع خود می بينند، عليه قباد می شورند و پس از دستگيری او را در قلعه شوش زندانی ميکنند و پسرش خسرو را به تخت شاهی می نشانند. پس از کنار گذاشتن قباد مؤبدان مجلس مناظره‌ای ترتیب ميدهند که در آن روحانیون زرتشتی و مسیحی روياروی مزدک قرار ميگيرند، و نهايتا همه رأی به کشتاردسته جمعی مزدک و مزدکيان که از طبقات فرو دست جامعه بودند ميدهند. مزدکیان همانروز در سراسر کشور قتل عام ميشوند. اخبار مستند حاکی از آن است که در یک روز مزدک و دوازده هزار مزدکی را به قتل رسانيده و اموال آنها را مصادره کردند. در پايان کشتار در همان روز به خسرو لقب انوشيروان دادگر اعطا ميگردد.
کشتن مزدک تنها به سلطه اعراب به ايران خاتمه نمی يابد. بلکه با توجه به شرايط  و روند نهضت های رهايی بخش مردم ايران در دوره سلطه تازيان  و پس از آن نيز به نظر ميرسد که بذر نارسايی، نابرابری، ناهنجاری و عدم اعتماد به يکديگر را  در اقوام ايرانی نهادينه کرده است .بدان سان که طی دوران ايرانی ها نتوانسته اند از شوک رنجهای آن ددمنشی رهايی يابند. انگار سلطه  اهريمنی که پايه های آن با قتل عام مزدکيان پی ريزی شده است، هنوز سايه های شوم خود را آن بر ميهن ما گسترده دارد ودرخت اعتماد به يکديگر را در اين سرزمين به نمک زار نشانيده است.