Text Box:  انتخابات آزاد يا لطيفه ملانصرالدينی

شايد ضرری نداشته باشد که يکبار انتصابات نظام ولايی را انتخابات بناميم. خرداد ماه فرا ميرسد و مردم ايران يکبار ديگر از نامحرم بودن بيرون آمده، ملت عزيز ايران لقب گرفته اند. رهبر که در چهار سال گذشته به گفته خودبهترين دولت های نظام را داشت، کشوررا به مرحله ای رسانيده که درانزوای کامل قرارگرفته و خود نيز بدان آگاهی دارد که نه محبوبيتی بين ملت ايران دارد و نه کسی به گفته او توجه ميکند. از اين رو تلاش ميکند شايد بتواند آب ريخته را به سبو باز گرداند.
اين تلاش درديگر شخصيت های اجزاء نظام نيز ديده ميشود. آقای محمد خاتمی که دردو دوره رياست خود با بالاترين رقم آراء انتخاب گرديد پس از هشت سال لقب تدارکات چی را به خود داد. در ديداری با گروهی از ايثارگران ميگويد: » از رئيس جمهور آينده به هيچوجه نميتوان انتظار داشت که در برابر نظام بايستد.« و به خاطر اينکه مبنای قانونی در برابر گفته خود داشته باشد » مبنای نظم قانون ما، قانون اساسی است. همين قانون اساسی يک اصل دارد به نام ولايت فقيه که همه ما به آن پای بند هستيم«.
کاش آقای خاتمی يک بارمنصفانه به قانون اساسی تحميلی که مصوبين آن هشتاد نفرمنصوب رهبر بودند توجه کند و آگاه گردد که اصل يکصد و دهم آن همه اختيارات کشور را در اختيار فردی گذاشته که ايران را گرفتار سخت ترين بخران های تاريخ خود نموده است، و شايد با هدف جلب رضايت رهبر به کانديداتوری او يا بخاطر رضايت يا جلب ملت ايران اضافه ميکند، در کنار مبحث ولايت فقيه حقوق اساسی ملت نيز در آن مطرح شده است.
رئيس جمهور هم مجری قانون است وهم يك وظيفه نظارتي دارد درمقابل انحرافات و نقض قوانين. مشكل اصلي ما نقض قوانين در همه ابعاد است. ايكاش يك دادگاه قانون اساسي داشتيم با قضات و حقوق دانان و كارشناسان بي طرف و خبره تا همه قوانين را اجرا كنند و ناقضان قانون مجازات شوند.
آيا آقای محمد خاتمی در هشت سال زمامداری خود، توان چنين کاری را داشته است؟ بر فرض که چنين دادگاهی تشکيل شود، آيا رهبراين اجازه را به مردم ميدهد که اعضای چنين دادگاهی را انتخاب کنند؟ اگر آقای خاتمی منصفانه باين سؤال پاسخ دهد، جواب آن نه است. بنابراين مشکل قانون اساسی است، و تا روزی که چنين قانون اساسی حاکم است، اصلاح کارهای کشور و حقوق مردم لطيفه ای بيش نيست.
نظام ولايی ميهن ما را تا دروازه های فلاکت و متلاشی شدن کشانيده است. اما بيت رهبری غافل از تحولات بين المللی سرگرم طراحی و مهندسی تحميل احمدی نژاد ديگری به ملت ايران ميباشد.
باراک اوباما در طول چهار سال و نيم گذشته با توجه به منافع ملی امريکا حاضر به بمباران مراکز اتمی ايران که تحولات پس از آن چندان مشخص نيست نکرده است. اما برای انجام ديدگاه های خود اجبار دارد با مجالس سنا و کنگره همکاری کند. دراين راستا در سفرخاورميانه ای خودتلاش کرد ترتيب ديدار اوردگان ونتانياهو را برای رفع کدورت دو کشور از رخداد حمله کماندوهای ايسرائيلی به کشتی کمک های غذايی به ساکنين باريکه غزه را بدهد و در اين کار موفق بوده. زيرا پس از اين ديدار نتانياهو برای نخستين بار در طول مدت تشکيل اسرائيل نخستين مقام اسرائيلی بود که برای رفع کدورت از يک مقام خارجی عذر خواهی کرد. چرا؟ زيرا اسرائيل برای حمله به تأسيسات هسته ای ايران برگ سبزامريکا را دردست دارد، اما نيازبه استفاده ازفضای هوايی ترکيه ميباشد. آيا رهبر باين فعل وانفعالات منطقه توجهی دارد؟ مسلما نه! او منحصرا به قدرت نمايی خود ميانديشد وتوان ديدن رخدادهای جهانی را ندارد.
آقای هاشمی رفسنجانی نيز سحنانی چنين ميگويد و اميد تحول و رفع نابسامانی ها را دارد. اما صريحا اعلام ميدارد که رهبر نسبت به او اعتماد ندارد، زيرا رفسنجانی بهتر و دقيق تر از او به رخدادهای جهانی می نگرد. رهبر نياز به کسی دارد که ضمن اطاعت ازدستورات رهبر همواره فرامين را بدون پرسش و دليل اجرا نمايد. هاشمی چنين فردی نيست.
خامنه ای بجای اينکه درانديشه رفع نابسامانی های داخل وتنش های بين المللی باشد به دستگاه های اطلاعاتی خود فرمان ميدهد به هر نحو که ممکن است هر صدايی را در داخل کشور تا برگزاری انتخابات خاموش کنند. شبکه های ارتباطی اصلاح طلبان و معترضينی را که در مورد شرکت يا عدم شرکت در انتخابات نوشتار يا سحنانی دارند را کنترل نمايند و از آنها تضمين بگيرند که بر اساس نوشته هايی که به آنان ارايه داده ميشود هيچ فعاليتی نداشته باشند، ارتباط خود را با هم وندان خويش قطع نمايند. او ميخواهد همه کسانی که حق رأی دادن دارنددرانتخابات شرکت کنند تا پشتيبانی خودازرهبررا به جهانيان نشان دهند، يعنی حماسه بيافرينند.
او توجهی ندارد که مردم اسير ايران در چه شرايط سخت و طاقت فرسايی زندگی ميکنند که حتی توان تأمين حوايج روزانه خود را ندارند.  در اين شرايط چه علاقه ای به انتخابات و رأی دادن بکسانی دارند که يا ذوب شدگان در ولايت هستند و يا کسانی ميباشند که چون محمد خاتمی بايد تدارک چی رهبر باشند و به اين توجه نداشته باشند که منتخب مردم هستند نه رهبر. يا رفسنجانی که رهبر به او اعتماد ندارد و عليرغم اينکه او قبای رهبری به تن خامنه ای کرده است چون اطمينان ندارد رفسنجانی چشم بسته مطيع او باشد علاقه ای به انتخاب او ندارد. 
مردم ايران بخوبی ميدانند در کجای محور نظام ولايی هستند، اکثريت مردم ايران فريب خوردگانی هستند که در پی رهايی ازنظام خودکامه شاهی، در دام فريب کسانی گرفتار شده اند که ميهن دوستی و آزادی خواهی را کفر ميدانند. 
پس از مدتها که اکثريت مردم ايران زيرفشار تحريم های غرب به زانو درآمده اند خامنه ای نميگويد ويا نمی خواهد بپذيرد که علت تحريم ها چه ميباشد، اما آنرا عملی وحشيانه  و به خاطر رو در رو قرار گرفتن مردم و نظام ميداند. معهذا آنرا به نفع کشور دانسته ميگويد که ممنوعيت برخی کالاها به کشور باعث بازگشت به خود وجوشش از درون است، چنانچه ايران توانست اورانيوم 20 درصدی مورد نياز رآکتور تحقيقاتی تهران را خود تهيه کند! زيرا از سختی ها و ناراحتی هايی که برای مردم تهيه کرده آگاهی ندارد. درحلقه ای قرار گرفته بدون اينکه از ماهيت و گذشته اجزاء تشکيل دهنده آن حلقه، آگاه باشد و بداند آنها چه وظيفه ای انجام ميدهند و وابسته به کدام قدرت استثمار طلب هستند، آيا مأموريتی برای فروپاشی کشور ندارند؟.
سوم ارديبهشت هزار سيصد نود دو