Text Box:  
 مقاله آذرخش و بيانيه آقای اديب برومند

منشور جبهه ملی ايران مصوب 28 تير 1386
بند 2 _ جای دين از حکومت جدا است
حکومت دين سالار حاکميت ملی را بر نمی تابد و همبستگی ملی را آسيب پذير ميسازد. ما متعهد به استقرار حاکميت ملی و حکومت برگزيده مردم هستيم که در آن هيچ کس فراتر از قانون برخاسته از اراده ملت نيست. با توجه به ويژه گی های ساختاری جامعه ايران، همه شهروندان ايران با هر باور دينی در برابر قانون يکسان ميباشند و حق مشارکت در اداره همه امور جامعه و کشور را بی هيچ محدوديتی خواهند داشت.
لايحه قصاص اعلاميه جبهه ملی و فتوای خمينی 
هموطنان شرافتمند، مردم غيور  و آزاديخواه ايران، در شرايطی که همه آزادی های فردی و اجتماعی توسط هيأت حاکمه مستبد و انحصارگر زيرپا نهاده شده واستقلال مملکت در معرض خطرات جدی قرار دارد، وبالاخره درشرايطی که انقلاب بزرگ ملت ايران را از کليه هدف های بنيادی خود منحرف کرده اند از شما دعوت ميکنيم که ساعت 4 بعد از ظهر روز دوشنبه 25 خرداد در گردهمآيی و راه پيمايی جبهه ملی ايران بانگ اعتراض خود را به گوش جهانيان برسانيد.
اين راه پيمايی با استقبال مردم در روزهای پايانی خرداد 1366 انجام شد که با درگيری هايی همراه بود، زيرا از صبح روز راه پيمايی خمينی در برابر آن موضع گرفته ميگيرد.
" ...... من دو تا اعلاميه از جبهه ملی ديده ام که مردم را به راه پيمايی دعوت کرده اند که مقابل لايحه قصاص بايستند. و در اعلاميه ديگری تعبير اين بود که لايحه قصاص لايحه غير انسانی است. اين راه پيمايی در مقابل نص صريح قرآن درمورد قصاص بود. اين ها مرتدند. جبهه ملی از امروز محکوم به ارتداد است.
بنا به گزارشات خبرگذاريها و رسانه های بی طرف بيش از يک ميليون نفر در اين راه پيمايی در تهران شرکت نموده بودند.
حزب الهی ها و مريدان خمينی که به رهبری هادی غفاری آمده بودند با انواع سلاحهای سرد و باتوم های چوبی و آهنی به ضرب و شتم شرکت کنندگان در اعتراضات حمله و آنها را به شدت مضروب می نمودند. 
نگاهی به تاريخ
نگاهی به تاريخ ايران واقعيات دردناکی را در برابر ديدگان ما قرار ميدهند که بسيار آزار دهنده و جانکاه ميباشند. سرشت و منشی که بدبينی و توطئه باوری را درنسل های متوالی ما ايرانیان از نياکان خود به ارث برده ايم. هديه ای است که از زمان خسرو ساسانی (انوشيروان عادل!!) با قتل عام مزدکيان که با فتوای مؤبدان زرتشتی شکل گرفت که يورش تازيان آن را تا اين زمان مستمر داشته است.
برقراری سلطه ديکتاتوری همراه با قتل های بدون دليل و دسته جمعی هديه ای بود که مؤبدان آغاز کردند و کشتار های بازمانده از بربرهای تازی آنرا در تمام تاريخ پس از آن، جز درزمان کوتاه رهبری کريم خان زند ادامه يافت. چرا و چگونه؟ 
يک – عدم همآهنگی بين شخصيت ها و گروه های دارای اهداف نسبتا مشترک در مجامع ديکتاتور زده نسبت به يکديگر.
دو – ناتوانی گروه های دموکرات مخالف نظام های خودکامه در جلب و سازماندهی توده مردم و گستردگی فقر و افزايش فرودستان جامعه.
سه – بدبينی نسبت به يکديگر و پراکندگی مردم به علت خودکامگی فرمانروايان و ناديده انگاشته شدن حقوق مردم که عامل بدبينی ، سوء ظن و عدم اعتماد در توده مردم  نسبت به يکديگر را سبب شدند.
چهار – نداشتن استراتژی دراز مدت و تاکتيک های مناسب برای جايگزينی نظام های حاکم و پاسداری از دستآورد های بعد از پيروزی.
اين عوامل سبب ميشوند که کوچکترين لغزش رهبر و يا خدمتگزاری که ساليان زيادی از عمر خويش را در راه رسيدن به آزاد سازی فکری و زيستی توده ها صرف کرده باشند به هدر رود.
اديب برومند که با انحرافی ناخواسته ، شايد در زير فشار روانی و جسمی  ناچار به ابراز سخنی شده باشد که در راستای باورهای او و هموندانش نبوده است، شاهد گويايی از اين واقعيت باشد. دوستان او را طرد و دشمنان از سخنان او برای توطئه و به سخريه گرفتن باور های او و مکتبی که او در آن رشد و از خودگذشتگی کرده است بهره ميگيرند.
نگاهی به گذشته و شکل گيری جبهه ملی ايران
پس از رد مقاوله نامه گلشائيان – گس در مجلس شورای ملی، دکتر مصدق در بيانيه ای خطاب به ملت ايران  اعلام ميدارد: "ما تصميم گرفته ايم که در روز جمعه 22 مهر ماه دو ساعت قبل از ظهر در جلو در سنگی اعليحضرت حاضر شويم، ای مردم ما را تنها نگذاريد." استقبال آنروز در تهران بی سابقه و غرور آفرين بود. درخواست ها: "الغای انتخابات کشور و تعيين دولت بی نظری که در کمال آزادی انتخابات را برگذار کند". و در همان روز "جبهه ملی ايران با شرکت نوزده نفر از رجال و روزنامه نگاران سرشناس وآزاديخواه ايران تشکيل ميگردد. که شمارآنها هنگام کودتای 28 مرداد 1332 به 3 نفر تقليل يافته بود. يا کناره گيری کرده بودند يا در کنار کودتاچيان قرار گرفتند.
در برابر اين گروه با پيوستن  جمعيت آزادی مردم ايران، (انشعابيون مذهبی به رهبری محمد نخشب از حزب ايران). حزب ملت ايران به رهبری داريوش فروهر و حزب نيروی سوم  به رهبری خليل ملکی که مهمترين سازمانهای فعال وابسته به جبهه ملی بودند. بعد از کودتای مرداد سال 32 گروه کثيری از رهبران و اعضای احزاب مزبور بازداشت و زندانی ميشوند.
عده ای از اعضا و رهبران که از ديد دستگير کنندگان در امان مانده بودند با نام "نهضت مقاومت ملی" به فعاليت می پردازند. با انشعاب در حزب نيروی سوم  گروهی از دانشجويان و دانش آموزان وابسته به نيروی سوم با رهبری دکتر محمد علی خنجی و دکتر مسعود حجازی با نام سازمان سوسياليست های نهضت مقاومت ملی زير نام جبهه ملی به فعاليت ميپردازند. در بهمن 1342 پس از تلاش فعالان جبهه ملی در اعتراضاتی عليه اصلاحات ارضی شاه، با شعار "اصلاحات ارضی آری، ديکتاتوری نه" تمامی هيأت اجرايی احزاب مزبور دستگير و زندانی ميگردند.
در هفتم خرداد 1344 اساسنامه جديد چبهه ملی به پيشنهاد دکتر مصدق تدوين ميشود و مورد موافقت  او قرار ميگيرد و بدين ترتيب جبهه ملی سوم فعاليت خود را آغاز ميکند. اما بعد از گذشت سه هفته، خليل ملکی، و اعضای جامعه سوسياليست ها دکتر محمد علی خنجی، دکتر مسعود حجازی، مهندس بازرگان با گروهی از اطرافيان خود، داريوش فروهر، دکترسامی و حسين رازی پس از برگذاری سومين جلسه جبهه ملی دستگير و زندانی ميشوند. به اين ترتيب جبهه ملی سوم پيش از تولد رسمی از فعاليت باز داشته ميگردد.
پس از مدتی بازداشت برای ادامه فعاليت جبهه ملی، مليون به رهبری اديب برومند، دکتر سنجابی، داريوش فروهر، مهدی بازرگان، يدالله سحابی و حسين رازی برای ادامه همبستگی و حفظ موجوديت جبهه ملی جلسات خود را به بهانه صرف ناهار يا شام بيشتر در رستوران نادری تهران برگذار ميکردند، و دانشجويان و دانش آموزان  وابسته به جبهه ملی نيز در حوزه های چند نفری در خانه ها و گاهی به عنوان گردش در کوه های دربند موجوديت خود را حفظ مينمودند.
همآهنگ با بحرانهای اجتماعی سال 1356 در 22 خرداد 1356 دکتر سنجابی، فروهر و بختيار در نامه ای به شاه برنامه جبهه ملی را برای گريز از بحران و برگذاری انتخابات آزاد و آزادی احزاب بر اساس قانون اساسی مينويسند که مورد موافقت شاه قرار نميگيرد وهر سه نفر آنها بازداشت و زندانی ميگردند. اما جبهه ملی بدون توجه به آن شورای جبهه ملی را تشکيل ميدهد که اديب برومند نيز يکی از اعضای فعال آن شورا انتخاب ميگردد.
در 30 تير 1357، اتحاد نيروهای ملی به جبهه چهارم تغيير نام ميدهد و اديب برومند به عنوان يکی از اعضای شورای مرکزی جبهه ملی چهارم اعلام ميگردد. فعاليت اين جبهه تا بعد از پيروزی انقلاب نيز ادامه می يابد و اديب برومند در  هيأت رهبری جبهه ملی توسط اعضای شورای جبهه ملی انتخاب ميگردد.
در بهمن ماه  دکتر صديقی با 6 نفر ديگر از اعضای هيأت رهبری استعفا ميدهند و به دنبال اين انشعاب کريم سنجابی و اديب برومند و پنج نفر ديگر به نام هيأت اجرايی جبهه ملی فعاليت خود را آغاز مينمايند.
اين گروه در جبهه ملی با قانون اساسی مصوب مجلس خبرگان مخالفت می ورزند. و از گروگان گيری کارکنان سفارت امريکا انتقاد و مخالفت خود را اعلام ميدارند و آنرا مخالف منافع ملی ميدانند که پيآمدهای ناگواری خواهد داشت.
عليرغم فتوای ارتداد خمينی و عليرغم اخطار ها و احضار های مکرر اديب برومند توسط وزارت اطلاعات به عنوان دبير جبهه، بعد از فراز و فرودهای بسيار در سال 1373 به دعوت آقای اديب برومند اعضای باقيمانده جبهه ملی چهارم آقايان دکتر علی اردلان، پرويز ورجاوند، دکتر حسين موسويان، حسين شاه حسينی، حسن لباسچی، دکتر مهدی مؤيد زاده، غلامرضا رحيم، منوچهر ملک قاسمی، فرشيد افشار، حسن خرمشاهی، اصغر فنی پور، بعد از مذاکراتی چند برای انتحاب اعضای هيأت اجرايی گرد هم ميآيند.
پس از مدتی همکاری برای سامان دهی و افزايش فعاليت جبهه ملی براساس اساسنامه سال 1358 انتحابات اعضای شورای مرکزی اجرايی جبهه ملی پنچم انجام و آقايان اديب برومند، مهندس نظام الدين موحد، دکتر علی اردلان به عنوان هيأت رهبری. و آقايان پرويز ورجاوند ناصری، دکتر حسين موسويان، دکتر مسعود حجازی، غلامرضا رحيم و حسن لباسچی به عنوان هيأت اجرايی انتخاب ميشوند. که از آنها دکتر ورجاوند سخنگوی جبهه ملی و دکتر مسعود حجازی به عنوان رئيس هيأت اجرايی انتخاب ميشوند. 
با توجه به کينه خمينی و کارگردانان نظام او که نسبت به بنيان گذار جبهه ملی ايران دکتر محمد مصدق که بنيان جبهه ملی ايران را با هدف حفظ استقلال و تماميت ارضی، دفاع از آزادی های فردی و اجتماعی همه شهروندان ملت ايران  صرفنظر از جنسيت، قوميت و باورهای مذهبی و اجتماعی و سياسی ميدانست، بدان اندازه بود که حتی 23 روز بعد از پيروزی انقلاب، با برگذاری سالگرد درگذشت دکتر مصدق بر مزار او مخالفت مينمايد. و عليرغم بازماندن اين کينه سترگ در درون بازماندگان نظام او، جمعی از پيروان و رهروان راه دکتر مصدق در سخت ترين و حساس ترين روزها و سالهايی که ما در آن زندگی ميکنيم توسط يارانی که آقای اديب برومند نيز جزئی از آن بود صادقانه از منشور انسانی جبهه ملی ايران دفاع و پشتيبانی نموده و مينمايند.
من نيزبا آنچه آقای اديب برومند بنام رئيس رهبری جبهه ملی ايران نوشته است  موافق نيستم. از سالهای دبيرستان پيرو تفکر واهداف جبهه ملی ايران بوده و تا واپسين لحظه زندگی نيز بدان پايبد ميباشم. در اين دوران جبهه ملی ايران فراز و نشيب های زيادی را داشته است که آقای اديب برومند نيز همواره در امواج آن بوده است. نبايد به گروه های فرصت طلبی که اينروز ساز مخالفت با آقای اديب برومند را مينوازند و در ارتجاعی ترين سايت های رسانه ای با فرصت طلبانی مصاحبه مينمايند که نقش سينه زنان و دلسوزان انحراف جبهه ملی ايران را ايفا ميکنند. درحالی که در جلساتی که ظاهرا برای رسيدن به آزادی و سکولاريزم  ترتيب ميدهند، حتی حاضر نيستند يک نفر از اعضای جبهه ملی ايران را برای شرکت، حتی به نام وابسته به يک سازمان سياسی ايرانی خارج از کشور در آن جلسه دعوت نمايند.
آقای اديب برومند صرفنظر از اشتباهی که با توجه به شرايط حاکم بر حامعه ايران و موقعيت سنی خود نموده است، ساليان بس درازی را عليرغم همه سختی هايی که منتقدين امروز او، از آنها بی خبر بودند از اساسنامه و سنت ملی گرايی جبهه ملی دفاع ميکرده است. هموندان او نبايد چنين غير دوستانه او را طرد نمايند. هرچند با شرايطی که خود به وجود آورده ايم امکان گذر از اين مرداب حساس وکمی مشکل ميباشد، اما با واقع گرايی هموندان در ايران و درهر نقطه از جهان که  ياران جبهه ملی ميباشند  با خرد ورزی قابل حل شدن خواهد بود. 
بيست ششم آذر هزار سيصد نود دو