Text Box:  
هفدهم آذر سال هزار سيصد سی دو
صدايی که هرگز خاموش نخواهد شد

شصت و يکسال پيش در چنين روزی تراست های بين المللی با همکاری مزدوران ايرانی خود بذر جنايتی را بر ايران زمين می پاشند که امروز اثرات ويرانساز آن در سراسر سياره گيتی گسترده شده است. در آنروز درد آفرين دکتر محمد مصدق پيشوای  ملت ايران بعد ازکودتای بيست هشت مرداد به جرم رهبری نهضت ملی ايران برای رهايی از سلطه چهار صد ساله انگلستان در محکمخ نظامی شاه آخرين دفاع ملت ايران را در فضايی مملو از ارادل و اوباشان آخرين دفاع ملت ايران را بيان ميدارد:

"آری، تنها گناه من، و گناه بزرگ و بسيار بزرگ من اين است که صنعت نفت ايران را ملی کردم و بساط استعمار و اعمال نفوذ سياسی و اقتصادی عطيم ترين امپراتوری جهان را از اين مملکت برچيدم و پنجه در پنجه مخوف ترين سازمان های استعماری و جاسوسی بين المللی درافکندم و به قيمت از بين رفتن خود و خانواده ام و به قيمت جان و عرض و اموالم خداوند اين توفيق را به کن عطا فرمود تا با همت و اراده مردم آزاده اين مملکت بساط اين دستگاه وحشت انگيز را درنوردم.
 
من طی اين همه فشار و ناملايمات، اين همه تهديد و تضييقات، از علت اساسی و اصلی گرفتاری خود غافل نيستم و بخوبی ميدانم که سرنوشت من بايد عبرت مردانی شود که ممکن است در آتيه در سراسر خاور ميانه، درصدد گسيختن زنجير بندگی و بردگی استعمار برآيند.
در روز نهم اسفند سال قبل طنابی را که برای انداختن به گردن من آورده بودند همه ديدند. آن روز هم اگر موفق می شدند می گفتند مردان مسلمان وطن پرست و شاه دوست سزای يک مرد خائن را کف دستش گذاشتند.

من ميخواهم ازافتخاری که نصيب آنمرد(حسين آزموده دادستان ارتش) شده، يعنی توانسته است متهم لجوج و خودسری را که به جنگ با استعماربرخاسته بود روی کرسی جرم و جنايت نشانيده استفاده کنم، و شايد برای آخرين بار در زندگی خود ملت رشيد ايران را از حقايق اين نبرد وحشت انگيز مطلع سازم:

              
  مصطفی را وعده داد الطاف حق    گر بميری تو، نميرد اين ورق
حيات من، و عرض و مال و موجوديت من و امثال من در برابر حيات و استقلال و عظمت و سرفرازی ميليون ها ايرانی و نسلهای متوالی اين ملت، کوچکترين ارزشی ندارد و آنچه برای من پيش آورده اند، هيچ تأسف ندارم و يقين دارم که وظيفه تاريخی خود را تا سرحد امکان انجام داده ام. من به حس و عيان می بينم که اين نهال برومند در خلال تمام مشقت هايی که امروز گريبان همه را گرفته به ثمر رسيده است و خواهد رسيد. عمر من و شما و هرکس چند صباحی دير يا زود به پايان ميرسد. ولی آنچه می ماند حيات و سرفرازی يک ملت مظلوم و ستم ديده است.

آن مرد گفت "من و همفکران و همکاران و اقدامات دولتم سبب شد که آبروی ايران و ايرانيان در انظار جهانيان ريخته شود، و لابد الان که من و همفکران و همکاران مرا به نام مجرم و جانی و خائن می نامند و روی کرسی اتهام می نشانند، آبروی ريخته شده باز ميگردد.

آن مردبايد بداند که اقداماتش برای حيثيت از دست رفته در انظار جهانيان کافی نيست و بايد صبر کند تا پس از افتتاح مجدد سفارت و کنسولگريهای انگليس که بسته شده اند، پس از استقرارمجدد کمپانی سابق نفت جنوب به همان لباس يا لباس يک کمپانی بين الملللی فعاليت خود در ايران را آغاز کند، که لکه ننگ ملی شدن صنايع نفت، شيلات و ...... تا از دامان او و حاميان او زدوده شوند.

چون از مقدمات کار و طرز تعقيب و جريان دادرسی، معلوم است که در گوشه زندان خواهم مرد، و اين صدا و حرارت را که هميشه در خير مردم بکار برده ام خاموش خواهند کرد و ديگر جز اين لحظه نميتوانم با هموطنان عزيز صحبت کنم، از مردم رشيد و عزيز ايران، زن و مرد توديع می کنم و تأکيد می نمايم که در راه پر افتخاری که قدم برداشته ايد از هيچ حادثه ای نهراسيد و يقين بدانيد که خدا يار و مددکار آنها خواهد بود."

در روز دوشنبه، سی آذرهزار سيصد سی و دو، دکترمحمد مصدق نخست وزير و رهبر نهضت ضد استعماری ملت ايران و دادستان ملت های دربند همانگونه که خود در آخرين دفاع خويش اعلام داشته بود به جرم اعاده حيثيت انسانی ملت ايران بعد از سه قرن بردگی امپراتوری انگلستان در محکمه نظامی شاه به سه سال حبس مجرد و زندان خانگی در خانه خود در خارج از تهران تا روز مرگ محکوم ميگردد.

دکتر مصدق پس از اعلام رأی با همان غرور ملی و صلابتی که در شورای امنيت و ديوان بين المللی لاهه از حقوق ملت ايران دفاع کرده بود، به رئيس محکمه نظامی شاه اعلام ميدارد:

" آقای رئيس دادگاه، اين حکم امشب  محکمه بر افتخارات تاريخی من افزوده است. من خيلی متشکرم که ملت ايران و همچنين جهانيان معنی مشروطيت ايران را فهميدند".

روزنامه فرانسوی ديش دو ميدی در شماره 21 خرداد 1330، يعنی چند روز پيش از خلع يد مينويسد "اهميت بين المللی وقايع ايران علاوه بر مسأله نفت وموقعيت استراتژيکی آن بيداری مسلمانان جهان و تحول سياسی درسياست و زندگی آنان است. تحولاتی که امروز در ايران به وقوع می پيوندد هر قدر وسيع باشد، جنب و جوش مسلمانان به همان نسبت بزرگ و عظيم خواهد بود".

و روزنامه کوريه چاپ سوئيس در روز نهم آبان سال هزار سيصد سی، پنج ماه بعد ازخلع يد می نويسد: بيش از يک هفته از اخراج باقيمانده کارشناسان انگليسی از آبادان نگذشته بود که دولت مصر لايحه العاء قرارداد 1936 بين مصر و انگليس را به مجلس برد و دولت عراق نغمه تجديد قرارداد 1930 بين انگليس و عراق را به صدا در آورد.

هنگامی که در سال 1956 کانال سوئز توسط سرهنگ جمال عبدالناصر ملی اعلام ميگردد، ناصر در نطق خويش به خوبی از دکتر مصدق ياد ميکند و با يادآوری اينکه نقش دکتر مصدق به عنوان نخستين کسی که پيشقراول ملی کردن در کشورهای جهان سوم است، از رهبر زندانی نهضت ملی ايران قدردانی مينمايد.

بيست پنج سال بعد ازمحکوميت دکتر مصدق در غروب هنگام بيست شش ديماه سال 1357 وقتی شاه با چشمان گريان به دستور ژنرال هايزر ناچار فرودگاه مهرآباد را به سوی نقطه نامعلومی ترک ميکند، حتی چند روز پيش از آن در تظاهرات عاشورای سال 57 تصاوير دکتر مصدق همراه با "جاويد باد نام دکتر مصدق" در دست های دانشجويان و جوانان ميهن در خيابان های تهرام و شهرستان ها تظاهرات ميکردند به اهتزاز درميآيند که مواجه با اعتراضات طلبه ها و آخوندهايی ميشود که به سوی ميدان شهياد (آزادی) در صفوف مردم قرار گرفته بودند.

در آنروز مشابه اکثريت ملت ايران که در تهران و شهرهای بزرگ ايران در راه پيمايی ها شرکت داشتند، با ديدن اعتراضات، پرنده افکارم به روزهايی پرواز ميکند که بعد از فرار شاه به عراق آيت الله بروجردی مرجع تقليد شيعيان در تلگرافی به شاه مينويسد:

حضور اعليحضرت همايونی خلدالله ملکه

"تلگراف مبارک که از رم مخابره فرموده بوديد و مبشر سلامت اعليحضرت همايونی بود موجب مسرت گرديد. نظر به اينکه تصميم مسافرت فوری بود جواب تأخير شده است. اميد است ورود اعليخضرت به ايران مبارک و موجب اصلاح مفاسد دينيه و عظمت اسلام و آسايش مسلمين باشد."           حسين طباطبايی البروجردی

و آيت الله ابولقاسم کاشانی بعد از کودتا در مصاحبه ای با خبرنگار اليوم درمورد مجازات دکتر مصدق ميگويد "طبق شرع شريف اسلامی مجازات کسی که در فرماندهی و نمايندگی کشورش خيانت کند مرگ است". 

بعد ازسقوط شاه و ارتقاء آيت الله خمينی به مقام رهبری انقلاب ايران پس از پيشنهاد مهندس بازرگان برای برگذاری يادواره سالروز درگذشت دکتر مصدق در چهاردهم اسفند 1345، بنا به نوشته مهندس بازرگان در "انقلاب در دوحرکت"، خمينی با آن مخالفت ميورزد، که بعد از مباحثات طولانی در شورای انقلاب، خمينی باين شرط با برگذاری يادواره موافقت ميکندکه فقط آيت الله طالقانی سخنرانی نمايد. اما برخلاف خواست او افراد ديگری از آن جمله نوه دکترمصدق دکتر هدايت الله متين دفتری نيز از قهرمان ملت ايران يادآوری ميکنند و ميليون ها نفر که از راه های دور برای شرکت در مراسم آمده بودند، عليرغم مشکلاتی که برای تردد اتوبوس ها تا آرامگاه می کردند، ملت قدر شناس ايران، حتی زنان و مردان کهنسالی که به زحمت راه ميرفتند، از راه دوری که سربازان انقلاب خمينی مانع از حرکت اتوبوس و ماشين به سوی آرامگاه دکتر مصدق شده بودند، پياده طی کردند تا خود را به مزار دکتر مصدق پيشوای هميشه پايدار ايران برسانند.

هفدهم آذر هزار سيصد نود سه