Text Box:  اين همه بيداد ها بهر چه است؟


تقريبا يک ماه پيش هواپيمای ماليزيايی با 329 سرنشين بر فراز اقيانوس هند ناپديد ميشود. نخستين مظنونين عملکرد تروريستی دو جوان ايرانی هستند که با پاسپورت های جعلی که خريده بودند بدون اينکه هيچ دليلی برای اين ادعا وجود داشته باشد. چرا؟ چون اين دوجوان درکشوری متولد شده اند که نظام حاکم آن برای پايداری خود درسی و پنج سال گذشته از هيچ توطئه ای برای بقای خود فرو گذاری  نکرده است.

بامدادروزچمعه پانزدهم فروردين يکی از گزارشگران سی. ان. ان با مادر يکی ازدو قربانی ايرانی هواپيمای ماليزيايی که در آلمان زندگی ميکند و مبتلا به سرطان پيشرفته ميباشد مصاحبه ميکند: 

" من شايد روزها يا ماه های آخر عمر خود را ميگذرانم. در اين انديشه بودم که برای آخرين بار پسر بزرگ خود را ببينم، و شايد بتوانم فرزندم را از زندان بزرگی که در آن زندگی ميکند آزاد سازم که شاهد چنين فاجعه ای شدم که ميتواند هر مادری را به زانو درآورد." 

بينندگانی که مصاحبه گزارشگر سی. ان. ان با مادر محمدی پور را در تلويزيون می بينند شاهد سرازير  شدن قطرات اشکی ميگردند که چهره گزارشگر سی. ان. ان را می پوشانند. دربرابر اين احساس که اوج بزرگی از همدردی و همبستگی انسانی است که هيچ آشنايی با مادر و جوان قربانی شده ندارد ومؤيد اين است که در دنيای بی ترحم ما هنوز انسانهايی هستند که درد ديگران را درد خود ميدانند، و شايد ميليون ها بيننده  تلويزيون که شاهد مصاحبه بودند، در برابر اين نمايش شکوهمند انسانی، عملکرد کارگردانان نظام ايران تجسم ميکنند که چگونه است؟ آنها که خود را پيرو آفريدگاری ميدانند که او را مظهر مهربانی و بخشندگی ميخوانند در برابر همه جناياتی که در سی و پنج سال گذشته مرتکب شده اند، چه پاسخی ميتوانند داشته باشند؟ تا در برابر عالی ترين صفت خدايی که خانم گزارشگر سی. ان. ان آن را عرضه ميدارد نشان دهند؟ و در برابر قربان شدن دوجوانی که ميخواستند از يوغ ستم حاکمين رهايی يابند چه عکس العملی از خود نشان ميدهند؟

چرا چنان شرايطی در کشور می آفرينند که فرزندی برای ديداز مادر بيمارش مجبور به ارتکاب جرمی شود که خريداری گذرنامه جعلی است، زيرا اميد آنرا نداشت که بتواند با پاسپورت ايرانی برای ديدن مادر بيمار خود ويزا بگيرد. 

مخمدی پور ناپديدشده تنها ايرانی ای نميباشد که قربانی ندانم کاری و جاه طلبی های کسانی شده اند که به نام دين مرتکب جنايات دردناک و روان آزار ميگردند.

درسی وپنج سال حاکميت نظام آخوندی خاطره هزاران انسان بی گناه که به بهانه های مختلف به جوخه های اعدام سپرده شدند، يا در ملاء عام به چوبه  های دارخلق آويز گرديدند، يا در شکنجه گاه های نظام کشته ميشوند، هرگز ازيادها وتاريخ ايران و جهان بيرون نخواهند شد. همچنان که کشتاراستالين و هيتلر، موسولينی، چنگيز و تيمور و تازيان عرب، در تاريخ دنيا و ايران خواهند ماند.

اگر مادری در آلمان در انتظار ديدار پسر خويش پيش از مرگ نااميد ميشود، مادران و مادر ديگری در ايران در فراق فرزندان خود زجر می کشند و نااميدانه به هر جايی متوسل ميشوند تا شايد فريادرسی را بيابد

نامه خانم گوهر عشقی، مادر ستار به گروه "جيش العدل" فرياد جانگداز و روان شکن مادری است که درد جانسوز همه مادران ايرانی فرزند از دست داده را بيان ميدارد. مادرانی که حتی به آنها اجازه ندادند بر سر  گور فرزندان از دست رفته خود بروند، و يا حتی بيشتر مادران نميدانند که عزيزان آنها درکجا بخاک سپرده شده اند. 

" من مادر داع ديده و داعداری هستم. مادری که در جلوی چشمانم پسر جوان او را بردند و کشتند. وهمه مسؤلان خون اورا انکار ميکنند. شايد کسی نداند که من يکسال وپنج ماه است که هر روز برسرقبر پسرم ميروم. ستار مرا بی گناه بردند، زدند وکشتند و جگر مرا سوختند.و آنها مرگ پسر ناکام مرا غير عدم اعلام ميدارند.

او به گروه جيش العدل التماس ميکند که از کشتار سربازان بی گناهی که بايد به کفاره ستم دولت مردان  سلاخی شوند پرهيز کنند، زيرا نميخواهد مادران ديگری به درد او مبتلا شوند، زيرا او ميدانددرد مرگ فرزند تا واپسين دم زندگی در سينه پر درد مادر خواهد ماند. 

هرچند از کشتن ستار يکسال ميگذرد، اما پرونده قتل ستار نه نخستين و نه آخرين آن ميباشد. در استان هايی که اکثريت آنها ايرانيانی هستند که نياکان آنها هزاره هايی است که در آن خطه زندگی ميکنند  به گناه سنی مذهب ويا بهايی بودن و حتی زرتشتی، بودن پرونده های جناياتی چنان قطور به جای گذاشته اند که بحث و بررسی درمورد آنها در شرايط حاکم امکان پذير نميباشند.

درسال 88 پس از سفرخامنه ای به کردستان ده شهروند سنی مذهب کرد بازداشت ميگردند. سه ماه بعد از بازداشت آنها  ماموستا، روحانی کرد و عضو مجلس خبرگان ترور ميشود. اما ده زندانی بازداشت شده درحالی که در آن هنگام دربازداشتگاه بودند، به زندان اوين منتقل ميگردند و در محکمه ای که قاضی  آن مقيسه بود، به اتهام شرکت در ترور ماموستا با عنوان محاربه محکوم به اعدام ميشوند.  شش نفر از آنها در دی ماه 91 بدون هيچ گناهی اعدام ميگردند و چهارنفر نيز با حکم اعدام  هنوز در بازداشت منتظر و زير شکنجه روانی هستند. در زمان بازداشت مسن ترين آنها 37 و جوانترين 24 ساله بودند. چندين ماه است که چهار نفر بازداشتی در اعتصاب غذا بسر ميبرند، و جماعتی که خودرا مجاهدين فی سبيل الله و پيشروان ظهور امام دوازدهم ميدانند توجهی به درخواستهای آنها نميکنند. و هيچ قلبی که ذره ای مهر و انسانيت در آن باشد به دادخواهی پدران و مادران آنها پاسخ نميدهد.

امينه قادری مادر زانيار، مادر ديگری است که اين روزها چنين دردی را تحمل ميکند و تلاش دارد فرياد خود را به گوش کسانی برساند که تنها درد آنها تکيه بر اريکه قدرت است که نامشروعانه برآن تکيه زده و با پرداخت باج  به قمه بدستانی که پرونده تصاوير ددمنشانه آنها هنوز در رسانه های سراسر جهان تا روزی که در دادگاه ملت ايران محاکمه گردند قرار دارند، در روز دوازده فروردين بعد ازرجزخوانی های اجزاء زير مجموعه حاکميت نظامی که با نخستين اشاره درمورد "حقوق بشر و آزادی بی گناهان از دخمه های مرگ نظام"  توسط مردم ايران يا سازمان های حقوق بشری جهان به سخن پراکنی و تهديد پرداخته اند در نامه ای به تهديد کنندگان مينويسد:

بارها گفته ام که حکم زانيار و لقمان عادلانه نبوده و جز يک توطئه  ضد بشری نميتوان اسم ديگری برآن نهاد. حکم اعدام فرزندانم تنها برپايه کينه توزی و انتقام کشی رژيم اسلامی از خانواده ها بوده و در طول پنج سال گذشته بارها اين را گفته ام که اتهامات زانيار هيچ پايه و اساسی نداشته و برای اثبات بیگناهی آنها شاهدان عينی هم شهادت داده اند اما هرگز در بررسی پرونده آنها در نظر گرفته نشده است.

من و پدر زانيار روز شماری می کنيم که امام جمعه مريوان سنت اسلامی را که ادعا ميکند، بجا آورد و حقيقت را بگويد. زانيار ما گناهی مرتکب نشده است و تا جان در بدن داريم از او دفاع خواهيم کرد. لقمان نيزهمچون فرزند من است و احساس مادرانه ام را نميتوانم از او دريغ دارم. زانيار ولقمان فرزندان کردستان ميباشند. 

بنا به اطلاميه های سازمان های حقوق بشر شمار اعدام شدگان درسال 92 بيش از 1500 نفر بوده است که جرم اکثرآنها قاچاق مواد مخدراعلام گرديده. وبيشتر اعدام شدگان از استان های سنی نشين هستند که مسأله ای سؤال برانگيزاست. درحالیکه مرزبانان غرب از (آدربايجان تا ترکيه) که بيشترين کالای قاچاق آن مشروبات الکلی است و رقمی معادل دو ميليارد دلارميباشد توسط مافيای سپاه که مرزبانان آن مناطق ميباشند انجام ميشود. در بلوچستان نيز چنين جريانی است، اما اعدام شدگان از سنی مذهبان انتخاب  ميگردند.

کشورهايی که مسؤل انتخاب رژيم مذهبی بجای نظام شاهی بودند،چه اهدافی درسرمی پرورانند؟ پيآمد فشار و کشتنار اقليتهای قومی و مذهبی دراستانهای مرزی چه خواهد بود؟ تاريخ چهارصد ساله گذشته ميتواند پاسخگوی اين معما باشد. جدايی آسيای مرکزی از ايران درزمان سلطه آخوندها در دربار فتحعلی شاه با توطئه انگلستان بعد از قتل قائم مقام فراهانی، تجزيه بخشی ازبلوچستان درزمان ناصرالدين شاه بعد از قتل امير کبير با توطئه انگلستان، و ترور ناصر الدين شاه. توپ بستن مجلس شورای ملی توسط محمد عليشاه و نهايتا تبعيد محمد علی شاه به روسيه. تبعيد احمد شاه به پاريس. کودتای رضا شاه با همکاری انگلستان، خلع او از سلطنت به بهانه همکاری با آلمان، و تبعيد او به جزيره موريس توسط انگلستان، کودتای مرداد 32 بازگشت شاه توسط سيا و انتليجنت انگليس، و پايان سلطنت و تبعيد او به تصميم امريکا، انگليس، فرانسه و آلمان. نظام مذهبی، مرگ خمينی و انتصاب خامنه ای ......... و تحميل شرايط حاکم به مردم ايران، و ..... آيا هنوز بايد صبرکنيم تا شاهد فجايع آينده گرديم؟ آيا هنوز از بازی های قدرت های جهانی در نقل و انتقالات  و جدا سازی کشورهای خاور ميانه پند نگرفته ايم؟ اگر بيدار نشويم فردا خيلی دير خواهد بود. 

هيجدهم فروردين هزار سيصد نود سه