Text Box:  جام زهری که خود آماده ميسازد 

فريب بزرگی که روح الله خمينی در سايه آيت اللهی در نوفل لاشاتو، ساخته و پرداخته بود، بدان اندازه فرا گير شد که توانست نسلی را که شاهدان خيانت بزرگ کاشانی و ملايان ديگر همسان او در دوران نهضت ملی با همه وجود احساس کرده بودند به دامی میکشاند که هنوز پس ازسی چهار سال رهايی از آن ممکن نشده است.
فريبکاری اين جمع چنان است که عليرغم  فلاکتی که حکومت ملايان به ملت ايران تحميل نموده  هنوز آقای خامنه‌ای که همه جهانيان را جز اجزاء بيت حود را دشمن می پندارد در سحنان نوروزی خود ادعا  ميکند که دشمنان درصدد هستند بر مردم و نظام جمهوری اسلامی سخت‌ گیری و ملت ایران را با تحریم فلج کنند، اما ما درمیدان‌ های مختلف به پیشرفت‌ های زیادی دست یافته ايم. که در مجموع حرکت نظام و مردم يک حرکت رو به جلو بوده است. و مردم عزيز ايران در روز بيست و دوم بهمن آنچه را که لازمه حماسه و شور بود از خود نشان دادند!
خامنه ای یازدهمین دوره انتخابات ریاست جمهوری را کار بزرگ سال ۹۲ اعلام و بر اساس آنچه که ميگويد وقتی من حرفی ميزنم يک دستور است به مردم دستور ميدهد در رأی‌ گیری به طور گسترده شرکت کنند و احتمالا به نمايندگان مورد نظر او رأی بدهند!
گويا او جنايت بزرگ خود در صدور فرمان قتل عام معترضين به کودتای انتخاباتی  سال هشتاد هشت را فراموش کرده است چون به جلادان و قمه کشان اطراف خود نيز دستور ميدهد هر کس که ممنوعيت سخن از انتخابات آزاد را نشنيده  باشد بايد مجازات شود. و چون کار خود کرده را تدبير نيست. او زمانی بايد کفاره ندانم کاری و خودکامگی های خود را تجربه کند. هرچند از بد حادثه  آنچه او  به عنوان دستورات رهبری ميگويد، فرو پاشی ميهن ما را نزديک تر ميسازد.

 خامنه ای در نخستين روز سال 1392 در مشهد دستورات ديگری را نيز اعلام ميدارد. ادعا هايی را به زبان ميأورد که بيشتر ممکن است به سخنان  روستا زاده ای بی خبر از جهان در کناره های کوير باشد ، نه شخصی که خود را رهبر ملتی هفتاد و پنج ميليونی ميداند و بر اساس قانون اساسی خود نوشته مجری تمام سياست گذاری های خرد و کلان را او بايد ديکته کند. 

».... در چنين روزی بايد به مسايل کشور و ارزيابی وضع کنونی خود و نگاه به گذشته و آينده خود بپردازيم!«. 
اما خامنه ای برای سلب مسؤليت از خود، در آفرينش نارسايی هايی که بسبب سياست های نادرست خود بحران هايی را به وجود آورده که مردم و ميهن ما را تا لب پرتگاه نابودی کشانيده است، اما ادعا ميکند »بعضی مردم خودمان وقتی به اوضاع کشور نگاه می کنند فقط ضعف ها را می بينند، گرانی و افت توليد در برخی از واحدهای توليدی کشور را می بينند، فقط مشکلات را می بينند، اين نگاه، نگاه ناقصی است. نگاه کردن و چشم دوختن به غلط های تنها، غلط است! من نگاه متفاوتی دارم....«

»من وقتی به اوضاع کشور و ملت نگاه می کنم میدان عظیم پرچالش را مشاهده میکنم که ملت ایران در این میدان به رغم دشمنان، سربلند و پیروز ظاهر شده است.«

به نظر او  در حالی که فساد تمام ارکان حاکميت را فرا گرفته، تورم بر اساس آمار بانک مرکزی در سال گذشته به سی پنج نيم درصد رسيده، رشوه و فسادجزئی از الزامات حاکميت ولايت فقيه شده، بيکاری، که نتيجه آن اعتياد و خودفروشی ميباشد فرا گير گرديده، کارکنان و حقوق بگيران حتی معلمين ماه ها از دريافت حقوق محروم ماننده اند، گرانی به اوج رسيده، به طوری که اکثر خانواده های ايرانی حتی از تأمين خوراکی که بتواند آنها را زنده نگهدارد ناتوان شده اند. فعاليت کارخانه های دولتی و کارگاه های شخصی به سبب مديران انتصابی و سفارشی ناکارآمد، افزايش بی رويه کالاهای وارداتی از چين از اسکله ها و بنادرغير قانونی که توسط دولت نهم يا بيت رهبری به سرداران  واگذار شده، و بدون پرداخت ماليات همه بازارهای کشور را انباشته کرده اند. بطوریکه کميسيون بودجه مجلس درتدوين ماليات مستقيم ازشرکتها درمورد تشکيلات تجارتی (واعظ طبسی) توليت آستان رضوی اعلام میدارد در مورد تعيين ماليات فعاليتهای تجارتی و صنعتی آستان قدس رضوی بايد از مقام معظم رهبری کسب تکليف شود. همه اين واقعيات نمايانگر فاجعه ای است که حتی کسانی که به نام نماينده مردم ميخواهند برای کاهش بحران قانون اخذ ماليات مستقيم را تدوين کنند، حق ندارند پيش از آنکه از رهبر سؤال نمايند، نميتوانند تصميمی درموردگرفتن يا معافيت ماليات از شرکت های وابسته بنمايند. اما براساس گفته خامنه ای، آنها يعنی مردم ايران نبايد گله و شکايتی از کمبود ها داشته باشند.
 
در مورد سياست های خارجی نيز عدم آگاهی از مقررات و روابط اجرايی بين المللی را به پای دشمنی کشور ها ميگذارد و با اين ديد درمورد رئيس جمهور امريکا اظهار عقيده ميکند »رئيس جمهور امريکا در نطق رسمی از مشکلات اقتصادی ايران حرف ميزند، مثل اينکه از پيروزی خود ميگويد و به پيروزی های بزرگ ملت اشاره ای نکرده و نخواهد کرد.«  با اين لحن  و نزاکت در مورد اسرائيل سخن ميگويد » سر دمداران رژيم صهيونيستی ميدانند و اگر نميدانند، بدانند، اگر علطی بکنند جمهوری اسلامی تل آويو و حيفا را با خاک يکسان خواهد کرد.«

 آيا اين کلمات شايسته  سياستمداری که خود را مافوق قانون ميداند و بر اساس ياسای ولايی، مجری سياستهای خرد و کلان کشور ميباشد و داعيه رهبری ملت فرهيخته ايران را که کشتن و آزار انسان ها و حتی حيوانات درفرهنگ نياکان آنها جايی نداشته می شمارد، است؟ اين کلمات درشأن همان کسانی است که با دشنه و چاقو در دست در کشتار تيرماه سال هشتاد هشت، شرکت داشته اند و تصاوير آنها دررسانه ها و روزنامه های جهان مقابل ديد جهانيان قرار گرفت تا همه سرشت و منش حاکميت ولايی  ايران را بدانند و خود را با آن همساز سازند.

در شرايط امروز زوابط بين المللی کشورهايی ميتوانند از منافع و موجوديت خود پاسداری کنند که از زير و بم های سياست های جهانی  و نحوه رفتار با دولت ها آگاهی کامل داشته باشند. خامنه ای تمام پيشنهادات غرب درموردبرنامه های اتمی ايران را ازاين ديدگاه نگاه ميکند که هدف واقعی غرب برنامه اتمی ایران نیست، بلکه تغییر رژیم ايران است. علاوه برآن چنين می پندارد که اگر  به پيشنهادات غرب گردن نهد،مشابه همان جام زهری خواهد بود که خمينی با پذيرش قطع نامه 598 شورای امنيت مبنی برآتش بس با عراق مچبور به نوشيدن آن شده است ميباشد. درعين حال هم نميخواهد با پذيرش پيشنهاد ها گفته شود که او در برابر غرب عقب نشينی کرده است.  بعد از مذاکرات آلما در مجلس خبرگان گفته »گروه پنج به اضافه يک، فقط بخش ناچيزی از حقوق ملت ايران را به رسميت شناخته اند.« اما نميگويد حقوق ملت ايران کدام هستند؟ ملتی که در ميهن خود حتی اجازه چگونه زيستن خود را ندارند چگونه ميتوانند حقی داشته باشند؟.
پيش از اين نيز در اين رابطه بارها تکرار کرده و گفته است »هدف واقعی غرب برنامه اتمی ایران نیست بلکه تغییر رژیم به هر قیمت است. حتی اگر ایران تسلیم شود و تمام خواست های غرب را بپذیرد نیز ازخصومت غرب کاسته نخواهد شد،بلکه برعکس آن را نشان ضعف خواهد دانست.«
عليرعم اينکه آقای خامنه ای همواره از بصيرت و بينش خود سخن ميگويد، باعث تعجب است که چرا اين بصيرت را نداردکه به عوامل تغيير رژيم در کشورهای ديکتاتور زده توجه کند؟ چرا ايشان از پايان کارخودکامگان پند نميگيرد؟ راه چندان دور نيست، نه ازچائو شسکو يا خود کامگان ديگرتاريخ  محمدرضا شاه ميتواند نمونه بارزی از خودکامگان در تاريخ نه چندان دور کشورخود ما باشد تا سرنوشت آموزنده ای برای او شود. هرچند طرح عزل شاه از سلطنت در کنفرانس گوادلوپ تدوين شده بود، اما عامل اصلی طرد شاه خودکامگی و بيگانگی خود او از خواست ملت ايران بود، اين سرنوشت ميتواند برای همه ديکتاتوران و آقای خامنه ای نيز وجود داشته باشد. چرا؟ چون مردم ايران از عملکرد اوو دولت های برگزيده او راضی نيستند. آزمايش آن مشکل معمای چند مجهولی نيست. ميتواند با يک همه پرسی مشخص شود. او ادعا ميکند که ملت عزيز در آزمايش بيست دوم بهمن اعتمادخود را به اوونظام اونشان داده اند، ادعايی که نادرست ميباشد. آزمايش چندان دشواری نيست، انتخابات آينده ميتواند شاهد زنده ای باشد، اگر انتخابات رئيس جمهور، همراه با برگه رأی تمايل يا بی زاری ازنظام باشد، آقای خامنه ای متوجه نظرملت ايران درمورد نظام ولايی خواهد شد و اگر از بينش کافی برخوردار باشد ميتواند راه گريز از بحران را به آسانی پيدا کند.
سوم فروردين هزار سيصد نود دو