Text Box: دکتر حسين فاطمی

قهرمانان ميهن

در سال 1296 در نائين متولد و در 18 آبان 1332 در سن 37 سالگی اعدام گرديد. 
فعالیت‌های سیاسی 




فعالیت‌های سیاسی
 
فاطمی در اول آبان ۱۳۲۸ در احمد آباد منزل دکتر مصدق به گروهی که در انجا متحصن شده بودند پیشنهاد میکند برای ادامه مبارزه جبهه واحدی زير عنوان جبهه ملی ايران تشکیل دهند و به این ترتیب پایه ایجاد سازمان جدیدی را بنا میگذارد . 

یه پیشنهاد فاطمی روزنامه باختر امروز ارگان جبهه ملی شناخته میشود و چند روز بعد اساسنامه و برنامه کار جبهه ملی اعلام ميشود و در ۱۰ آبان ۱۳۲۸ رسما جبهه ملی ایران اعلام موجودیت می کند . فاطمی سازمان دهنده اصلی جبهه ملی محسوب میشود. پس از چند روزی که از تشکیل جبهه ملی میگذرد کمسیون تبلیغات جبهه ملی را با همکاری بقايی – حايری زاده – آزاد - مکی- ملکی- خليلی تشکیل میدهد. او آیین نامه این کمسیون را نوشته و به این ترتیب همأهنگی بين روزنامه های طرفدار جبهه ملی ايران را به وجود میآورد . پس از انتخاب دکتر مصدق به نخست وزیری حسین فاطمی در ۳۰ اردیبهشت ۱۳۳۰ به سمت معاون پارلمانی نخست وزير و سخنگوی دولت و منصوب می گردد.

فاطمی در مهر سال ۱۳۳۱ با استعفای وزیر خارجه وقت به سمت وزیر امور خارجه دولت دکتر مصدق منصوب شد و بدنبال کشف مدارک جاسوسی انگلیس بلافاصله سفارتخانه انگلیس را در اول بهمن تعطیل و کارمندان آن را اخراج ميکند. فاطمی می نویسد: « ...ملتی که روزی پرچم دار علم و فرهنگ و صنعت جهان بود...ملتی که راست بود، دوست بود، شعارش پندار نیک، گفتار نیک وکردار نیک بود، استعمار طی صد سال کوشیده است چنين ملتی را خرد کند». دکتر فاطمی در ده ماه آینده، یکی از کلیدی ترین وزیران کابینه مصدق و تندرو ترین مخالف استعمار انگلیس و سلطنت بود. وی در جریان نهضت ملی شدن نفت از ياران نزدیک دکتر مصدق بود. به گفته دکتر مصدق، او نخستین کسی بود که پیشنهاد ملی شدن صنعت نفت در سراسر ایران را ارائه داد. 
مخالفت پیگیر او با مداخلات دربار محمد رضا شاه پهلوی پس از شکست کودتای 25 مرداد 1332  به اوج ميرسد.

ترور نافرجام 

در 25 بهمن 1330  دکتر فاطمی که نماینده مردم تهران نیز بود در حین سخنرانی بر مزار محمد مسعود مدير روزنامه مرد امروز، توسط محمد مهدی عبد خدايی نوجوان ۱۴ ساله و عضو سازمان فدائيان اسلام ترور شد که نافرجام ماند و لوله به قلب او آسیبی نرساند. محمد عبد خدايی درباره ی این ترور میگوید:

به محض این که ماشه اسلحه را کشیدم، اسلحه را بر زمین انداختم. در آن زمان آقای عباس گودرزی نامی که در تجریش جگر می‌فروخت و به او «عباس جگری» می‌گفتند خم می‌شود و اسلحه را برمی‌دارد که دوباره شليک کند. مردم به سمت او هجوم میبرند و او را دستگير ميکنند. او ميگويد من در تمام این صحنه ‌ها حاضر بودم و چون کسی باور نميکرد که یک نوجوان ۱۵ ساله با کلت کمری به دکتر فاطمی  شليک ميکند. شروع به تکبير گفتن کردم. پس از این حرکت بود که جمعیت به طرف من آمده مرا دستگير کردند وگرنه من کاررا تمام ميکردم. دربازجويی از عبدخدايی اعتراف ميکندکه سلاح را صرافان، مأمورسید ضیاء الدین طباطبائی (سردسته انگلیس گرایان) دراختیار فدائیان اسلام گذاشته بود. آثار این جراحت تا آخر عمر او را آزار ميداد. پس از انتقال به بیمارستان نیز فاطمی دوباره مورد سوء قصد قرار می‌گیرد. نیمه شب عده‌ای وارد اطاق شده مشغول برداشتن پانسمان و پاره كردن بخیه ‌های او میشوند. دکتر فاطمی هنوز در حالت بیهوشی پس از عمل بود که پرستار مراقب سر می‌رسد و قاتلان می‌گریزند. دکتر فاطمی بار دیگر تحت عمل جراحی قرار می‌گیرد. فاطمی در مورد ترور خود چنین میگوید: 

« برای جامعه و ملتی که می‌خواهد زنجیرهای گران بندگی و غلامی را پاره کند، این طور رنج‌ ها و جان سپردن ها و قربانی دادن ‌ها باید امری عادی و بسیار ساده تلقی شود. تنها آتش مقدسی که باید درکانون سینهٔ هر جوان ایرانی برای همیشه زبانه بکشد این آرزو و آرمان بزرگ و پاک است که جان خود را در راه رهایی جامعه و نجات ملت خود از چنگال استعمار و فقر و بدبختی و ظلم و جور فدا کند.»
دستگیری و اعدام 

پس از کودتای 28 مرداد در خانه يکی از دوستان مخفی شده بود تا در 6 اسفند دستگیر ميشود. درابتدای دستگیری تصمیم گرفته میشود درحین دادرسی توسط یک حرکت به ظاهر خودجوش مردمی به دست شعبان جعفری و اراذل همراه او به قتل برسد که وی و خواهرش مجروح میشوند. فريدون مظاهر تهرانی که شاهد اين رخداد بود شرح واقعه را چنين مینویسد: 

ناگهان شعبان بی مخ و ياران همراه اوبا چاقوهاى برهنه به دكتر فاطمى حمله ‌ورميشوند و ضرباتى چند وارد ميکنند. خانمى كه بعداً فهميدم خانم سلطنت فاطمی خواهر دكتر فاطمى است و از طريق راديو شنيده بود كه دکتر فاطمی را دستگير كرده و به محل دفتر فرمانداری نظامی تهران كه در داخل کاخ شهربانی بود آورده ‌اند خود را به آن محل ميرساند كه مصادف با حمله چاقوكشان به دكترفاطمى ميشود. او خود را سپر بلای برادر ميکند. حمله كنندگان شش ضربه به دكتر فاطمى و ۱۰ ، ۱۱ ضربه به خانم سلطنت فاطمى وارد ميکنند. دكتر فاطمى را درحالى كه روى زمين افتاده بود و خون از بدنش جارى بود با همان جيپى كه آورده بودند از محل دور مينمايند. در آن زمان رئيس کل شهربانی کل کشور سپهبد مهدی قلی علوی مقدم فرماندار نظامی تهران، سرتيپ تيمور بختيار و سرتيپ نعمت الله نصيری رئيس گارد شاهنشاهی در آنجا بودند.»

روز 7 مهر ماه 1333 دكتر فاطمی را كه از درد توانی نداشت، روی برانكارد به دادگاه نظامی منتقل ميكنند. وكیل او سرتیپ قلعه‌ بیگی از دادگاه درخواست ميکند تا قاضی و دادستان از محل زندان كه نزدیك محل دادگاه بود دیدن کرده و آثار استفراغ خون شب قبل دكتر فاطمی را مشاهده نمایند تا ثابت شود كه محاكمه فاطمی درچنین شرایطی غیر قانونی است. اما پزشكان خائن سرلشكر دكتر خوشنویسان، سرلشكر دكتر ایادی، سرتیپ دكتر مقبل و سرهنگ دكتر تدین اعلام ميکنند كه او در سلامت کامل است و وكیل او نیز پس از زمان تنفس دیگر به دادگاه بازنميگردد. 

دکتر حسین فاطمی سرانجام پس از محاکمه غیر علنی در دادگاه نظامی به جرم اقدام برای برکناری شاه و اقدام علیه سلطنت در سحرگاه 19 آبان 1333 در حالی که هنوز از بيماری رنج ميبرد اعدام ميشود. اشرف پهلوی خواهر شاه اصرار زيادی برای اعدام سريع او می نمايد و سر انجام در گورستان ابن باويه  شهر ری در کنار شهدای قيام سی تير به خاک سپرده شد.
آيت الله زنجانی برای جلوگيری از اعدام دکتر فاطمی تلاش زيادی ميکند. حتی از آيت الله بروجردی نيز کمک میخواهد اما نتيجه ای نميگيرد.

اظهارات درباره اعدام 

سام فال دبیر شرقی سفارت انگليس در تهران مینویسد « اعدام بی رحمانه دکتر فاطمی، صرفنظر از غیر انسانی بودن آن، در مورد دکتر مصدق عاقلانه نيست ولی برای فاطمی شايد بهترین راه حل باشد. زيرا تا زمانی که این گونه افراد زنده هستند و در ایران به سرمیبرند، همیشه خطر ضد کودتا وجود دارد، از اينرو شدت عمل ضروری است»
 
کروميت روزولت دراول شهریور پس از بازگشت مجدد شاه به تهران در بازديد از شاه در کتاب کودتا در کودتای  خود مينويسد: «پس از برگزاری تشریفات، شاه به من اشاره ميکند و اولین عبارتی که با لحن رسمی ادا ميکند این بود که «من تختم را مدیون خدا و ملتم و ارتشم و شما هستم» ... و روزولت موضوع سرنوشت مصدق و دیگر رهبران جبهه ملی را عنوان می کند و از محمد رضا شاه می پرسد: « میل دارم بدانم در مورد مصدق، رياحی  و دیگران، که علیه شما توطئه کرده اند، چه فکری کرده اید؟» شاه میگوید: «در این مورد زیاد فکر کرده ام. مصدق محاکمه ميشود و به سه سال حبس محکوم خواهد گشت. رياحی نیز مجازات مشابهی دارد. ولی یک استثنا وجود دارد و آن حسین فاطمی است. او هنوز دستگیر نشده ولی به زودی او را پیدا می کنند. دستور فاطمی بود که  مجسمه های من و پدرم را سرنگون و خرد کردند او پس از دستگیری، اعدام خواهد شد.

دکتر فاطمی پيش از اعدام درحالی که سربازان لوله تفنگ ها را به سوی او نشانه کرده بودند ميگويد:

ما سه سال در این کشور حکومت کردیم و یک نفر از مخالفان خود را نکشتیم برای آنکه ما نیامده بودیم برادرکشی کنیم ما برای آن قیام کردیم که ایرانيان را متحد کرده و دست خارجی را از کشور کوتاه کنيم.  معتقد بودیم اگر در گذشته بعضی از هم ميهنان ما در اثر فشار اجانب تحت نفوذ آنها قرار گرفتند و منویات آنها را اجرا کردند، بعد از آنکه به نهضت استقلال نائل شدیم رویه سابق را ترک خواهند گفت ولی افسوس که عاقبت گرگ زاده گرگ شود.

دکتر مصدق بعد از مرگ وی چنین گفته: «اگر ملی شدن نفت خدمت بزرگی است از آن کسی است که اول این پیشنهاد را نمود. و باید سپاسگزار او باشيم. آن کس شهید راه وطن دکتر حسین فاطمی است. در تمام مدت همکاری با اینجانب حتی یک ترک اولی هم از آن بزرگوار دیده نشد.»