Text Box: منتظر چه هستيم؟ خيزش مردم يا حمله از خارج؟

در آستانه سی و دومين سال  حاکميت نظام اسلامی در ميهن خود هستيم. بازده اين نظام  طی اين مدت را نه فقط همه ايرانيان با همه وجود خود احساس ميکنند، بلکه بوی عفن خودکامگی، فساد، و نا کارآمدی آن در گستره جهان به مشام همه جهانيان رسيده است.
با نگاهی گذرا بدانجه اکنون در درون حاکميت ميگذرد ميتوان فهميد که در طول سی و دوسال گذشته هيچگاه کنش و اختلافی که امروز در ارکان اين نظام غير مشروع ظاهر ميشود تاکنون سابقه نداشته است. از سوی ديگر سکوت مرگ آوری که بر اوپوزيسيون خارج و داخل کشور سايه افکنده، نيز در اين شرايط بی سابقه بوده است.
راستی! مخالفين نظام در داخل و خارج کشور چه فکری در سر دارند؟ آيا در انتظار آن هستند که  بار ديگر مردم جان به لب رسيده همچون جنبش سال 1388 خودجوش و بی برنامه به خيابان ها بريزند و گوشت جلوی توپ آقای خامنه ای يا رئيس جمهوری که با فرمان خامنه ای (مشابه احمدی نژاد) و يا با رأی مردم ( مشابه محمد خاتمی) که نهايتا خود را تدارکات چی رهبر اعلام داشت، فقط اعتراض کند که چرا به خوابگاه دانشجويان حمله کرديد و يا چرا مانع حرکت عوامل خودسر که مبادرت به قتل های زنجيره ای کرده اند نشديد؟ تا محاکمه ای تشريفاتی تشکيل دهند، متهمين را تبرئه و به مقامات بالاتری ترفيع داده شوند؟ 
اوپوزيسيون داخل منتظر هستند تا با برگ سفيدی از دفتر رهبری، اجازه فعاليت مجدد به آنها داده شودد، با اين اميد که مردم دوباره به صندوق های رأی بروندو تدارکچی های ديگری را به کاخ رياست جمهوری ومجلس شورا بفرستند. تا آنچه در خرداد و تير هشتاد و هشت مشاهده کرده ايم آرزويی نا مطمئن و شايد محال باشد. اما گروه های اوپوزيسيون خارج در انتظار چه رخدادی ميباشند؟ 
شکافی که اکنون درحاکميت ولايت فقيه آشکار شده، طی سی و يکسال گذشته سابقه نداشته است ، خامنه ای  که در حقيقت خود مسؤل اصلی همه مشکلات و  نارسايی های کشور ميباشد تلاش ميکند آنها را متوجه دولت منصوب خود بنمايد، در اين راستا لبه تيز حمله شبکه روحانيون وابسته و به قدرت رسيده دفتر رهبری، سه برادران لاريجانی در مجلس شورای اسلامی، قوه قضائيه و سازمان حقوق بشر اسلامی و اکثريت اعضای زير مجموعه آنها در مجلس شورای اسلامی و قوه قضائيه که شامل نمايندگان منصوب مجلس شورای اسلامی و قضاتی که رأی سفيد، برای بازداشت و اعدام معترضين را در کشوی ميز خود از پيش آماده دارند، و نهاد مدافع حقوق بشر شريعت را که ساختکار آن توسط نظام ولايی شکل گرفته است، مشترکا عليه دولت احمدی نژاد فعال گردند. هرچند تاسال گذشته به ادعای خامنه ای دولت احمدی نژاد نه تنها بهترين رئيس جمهور تاريخ حاکميت جمهوری اسلامی بود، بلکه تلاش ميکرده او را بهترين و منزه ترين و کارآمد ترين رؤسای جمهور حکومت اسلامی و تی نخست وزيران دوران مشروطيت ايرانمغرفی کند.
 هم اکنون کشوربه سبب تحريم های بين المللی، توان و قدرت فرودستان جامعه را که زندگی آنها نه با چپاول درآمد منابع ملی، بلکه از درآمد ناچيزی که از کار درکارخانجات و کسب کار شخصی، کشاورزی يا مستحدمی دولت تأمين ميشد، دچار چنان نارسايی و بحرانی شده است که اگر چاره ای انديشيده نشود، تراژدی دردناک بعد از جنگ دوم  جهانی در ايران تکرار خواهد شد، و بايد حتم داشته باشيم همان روحانی نمايان وابسته که به سبب کمبود گوشت مرغ ، مرغ را حيوان جهنمی اعلام و خوردن آن را گناه اعلام داشتند، مرگ انسان های اسير در چنگال حاکميت غير مشروع و غير ملی را نيز به نام خواست و صلاح خداوند در منابر و مجالس بر زبان ميآورند. 
نظام جمهوری اسلامی دچاربحران شده است، بحرانی که احتمالا آن را تا مرحله سقوط وفروپاشی خواهد کشانيد. از اينرو برای صيانت و تقدس ولی فقيه که مدعی نمايندگی امامان معصوم شيعيان ميباشد، يکی بايد مقصر اعلام گردد. و به خواست ولی فقيه قرعه يه نام احمدی نژاد نوشته شده است. اين گروه فرصت طلب و جاسوس که در بيت رهبری اداره کنندگان پشت پرده سياست گذاری های رهبر ميباشند و منحصرا به منافع خود می نگرند  بازمانده گان همان گروهی هستند که دربحران تلاش کردند که مسأله گروگان گيری را تا انتخابات رئيس جمهوری حل ننمايند  و با رئيس جمهور دموکرات که فقط آزادی گروگان ها را درخواست ميکرد، مذاکره و گروگان ها را آزادننمايند، بلکه منتظر بمانند تا رئيس جمهور آينده امريکا از حزب جمهوریخواه انتخاب شود، در آن صورت برای استمرار حکومت خود هر درخواستی که آنها بنمايند، اجرا خواهند نمود، بدون اينکه منافع مردم ايران را درنظر داشته باشند. همانگونه که جنگ عراق 9 سال به درازا کشيد که خمينی همواره آنرا نعمتی بزرگ می ناميد. اکنون نيز رهبرمعظم به درخواست های رئيس جمهور اوباما توجهی ننموده واو و کشور امريکا را منفور ترين شخص و کشور در جهان ميخواند و در انتظار آن است که رامنی کانديدای حزب جمهوری خواه  به رياست جمهوری انتخاب و نعمتی ديگری را برای ادامه حکومت او يا وابستگان برای لااقل يک يا دودهه با حمله به ايران همانطور که به نتانياهو دوست دوران تحصيل خوددر دانشگاه داده است فراهم سازد.
در اين شرايط  و در اين معامله حياتی اوپوزيسيون خارج از کشور چه نقشی دارد؟ حتما در سايت ها و پاره ای از روزنامه ها خوانده ايم که نماينده يکی از گروه های اوپوزيسيون که خود را نماينده واقعی مردم ايران ميداند به ديدار يکی از کانديدا هايی که از نخستين روز فعاليت تبليغاتی خود «حمله به ايران» را صدر برنامه های خود اعلام داشته بود شرفياب ميشود تا چنانچه آراء لازم برای رسيدن به رئيس جمهوری آينده امريکا را بدست آورد او موافق حمله به، ايران خواهد بود. يا اوپوزيسيون هايی که بعد از سی و دو سال هنوز نتوانسته اند برنامه مشخصی برای مبارزات هم آهنگ با گروه های ديگر در دست داشته باشند.
فرض اينکه در گروه های خارج ازکشور مخالف جمهوری اسلامی، گروه های نفوذی نيز فعاليت داشته باشند، اين امر امکان دارد. امااين گروهها  آن چنان نيستند که بتوانند تعيين کننده باشند. پس چراتاکنون عليرغم کنگره ها، جلسات پالتاکی فراوانی که مخالفين داشته اند تاکنون نتوانستند برنامه ای منطقی برای رهايی ازسلطه نظام اسلامی ارايه دهند؟ يا چنان باشند که در داخل کشور بتوانند تمايلات مردم را به دست آورند؟
آيا بذر بدبينی هايی که حکومت های خودکامه در افکار مردم يک کشور ديکتاتور زده می پاشد، سبب شده که ما نتوانيم اعتماد يکديگر را بدست آوريم، اگر واقعا چنين است ما مرتکب زشت ترين و نا انسانی ترين عملی که ممکن است وجود داشته باشد شده و به هم ميهنان خود خيانت ميکنيم، اميد آنها را نااميد و حالت انفعالی در آن ها به وجود ميآوريم. 
سفری در سال گذشته به ايران داشتم، عده ای از دانشجويان و جوانانی که با من آشنايی قبلی داشته اند، از من سؤال ميکردند «ما گاه گاهی در اينترنت ميخوانيم فلان گروه با فلان گروه جلسات مشترکی داشتند که سر تيتر های آنها نيز در سايت های خبری منتشر ميشدند، ما با علاقمندی آنها را دنبال ميکرديم، اما پس از مدتی همه چيز ساکت و قطع ميشد، چرا اين طور است؟ دليل اين کار ها چه ميباشد؟ آيا جمهوری اسلامی خود اين صحنه ها را سرپرستی ميکند تا هميشه اميدی دردل های ما باشد و منتظر بمانيم، يا واقعا به عللی نميتوانيد با هم کنار بياييد؟
چه جوابی ميتوانستم برای آن ها داشته باشم؟ آن ها درست ميگفتند. جوانان امروز ايران عليرغم بذر نااميدی که حاکميت در کشور پحش ميکند و هر صدای گله و شکايت را درنطفه می خشکاند، معترض را ممنوع التحصيل ميکند، يا بازداشت و شکنجه يا برای ديدن عزيزان آنها مانع تراشی مينمايد. در حالی که خارج نشينان فرياد های اعتراض آنها را حتی در زندان عليرغم شکنجه های غير انسانی عمله های رژيم در سراسر جهان می شوند. اما هنوز از اينکه بيانيه های اجتماعات خود را با امضای چه سازمان و با چه عنوانی پخش کنيم، نميتوانيم از لايه نفوذ ناپذيری که برای خود وسازمان وابسته خود ساخته ايم خارج شويم، تا نمونه ای برای هم ميهنان داخل ميهن خود باشيم!
در اوايل امسال چند سازمان که ظاهرا به نظر ميرسيد منطقی ترين سازمان های خارج کشور باشند، دور هم جمع شده بودند. جلسات پالتاکی مرتبی برگذار ميکردند. اميد هايی در دل های کسانی که صورت جلسات و تصميمات الکترونی آنها را دريافت ميداشتند به وجود ميآوردند، به شمار شرکت کنندگان بتدريج افزوده ميشدند. و اگر احتمالا يکی از شرکت کنندگان نميتوانست در جلسه حضور داشته باشد، درخواست ميکردد جلسه چند روزعقب تر تشکيل گردد تا او نيز بتواند در جلسه شرکت کند، يا نظر خود را درمورد صورت جلسه پيش اعلام ميداشت.
اميد زيادی در دل ها به وجود آمده بود. لااقل بعد از سی و دو سال منطقی شده بوديم. همه چيز به خوبی پيش ميرفت. و واقعا همه اميدوار شده بودند، تا روزی در يکی از نامه های الکترونيکی خواندم عضو  يکی از گروه های شرکت کننده که انتظار ميرفت منطقی ترين آنها باشد، اعلام داشت که اين جلسات بايد در زير سايه و اسم سازمانی که او عضو آن است فعاليت کند. طبيعی بود که می بايست همه منتظر بوديم جلسات تعطيل شود و ميوه ای که هنوز بذر آن کاشته نشده بود  شوربختانه خشکيده گردد.
تا کی و تا چه وقت بايد اين تفکر و عدم همکاری ادامه داشته باشد؟ باز در اين باره سخن خواهيم داشت.