Text Box: تپيدن های دلها ناله شد آهسته، آهسته            رسا تر چون شود اين ناله ها فرياد ميگردد

 ببين که: فاصله ها ، از کجاست تا به کجا

دانشگاه تهران، دانشگاهی که بعد ازاشغال ايران توسط ارتش های روسيه شوروی وبريتانيا درسال 1320 تا انقلاب 1357 همواره در تحولات اجتماعی و سياسی کشور پيش آهنگ مبارزات ملت ايران برای رسيدن به آزادی وحاکميت ملی بوده است. نخستين قربانيان اين نبرد" فرشته و اهريمن" که در تاريخ دانشگاه های ايران ثبت شده، روزشانزدهم آذر 1332 يکروزبعد ازمسافرت ريچارد نيکسون به تهران بوده است. که با تير اندازی سربازان گارد جاويدان  سه دانشجوی دانشکده فنی، احمد قندچی، مصطفی بزرگ نيا و مهدی شريعت رضوی در کريدور دانشکده فنی به شهادت ميرسند که آن روز بنام "روز دانشجو" در تاريخ مبارزات ملت ايران و دانشجويان ثبت گرديده است. اين روز تا خروج شاه از تهران هر ساله با اعتراضات دانشجويان و دانش آموزان در دبيرستانها و دانشگاه ها همراه بود. 
اهميت دانشکاه در مبارزات ملت ايران چنان بود که طراحان برنامه ريز خمينی پيش از آمدن به ايران برای جلب دانشجويان به خود اعلام کردند که امام نخستين سخنرانی خود در ايران را در دانشگاه تهران انجام خواهد داد. در روز 12 بهمن 1357 محوطه دانشگاه تهران و خيابانهای اطراف آن انباشته از مردمی بود که برای پيشواز از "امام" خود گرد آمده بودند، اما ماشينی که خمينی در آن نشسته بود بدون توقف به سوی بهشت زهرا ميرود و خمينی سخنرانی "من دولت تعيين ميکم، من تو دهن اين دولت ميزنم" را در آنحا ادا مينمايد.
دانشجو ستيزی از اوايل حاکميت نظام ولايی آغاز ميگردد. نظام ولايی با هر اجتماعی که در آن نام امام و اعوان و انصار او برده نمیشد مخالفت می ورزيدند. "حزب فقط حزب الله، رهبرفقط روح الله" که شعار پيروان خمينی حتی پيش ازآمدن او به ايران بود که جايگزين همه شعارهايی ميشود که درباره ايران و ملت ايران بودند. هنوز نيز نظام ولايی به دنبال ملت اسلام  ميباشد، نه منافع ملت ايران.
در سال 1359 دانشگاه تهران بعد ار حملات مزدوران رژيم وگروهی دانشجو نما به بهانه " انقلاب فرهنگی" از سال 1359 تا سال 1361 تعطيل ميشود. زيرا دراجتماعات روزانه دانشجويان در محوطه دانشگاه تهران سخنانی گفته ميشدکه با تفکر نظام "ضد انقلابی و غير اسلامی بودند" در سالگرد روز دانشجو در سال 1378 دانشجويان گردهمأيی در دانشگاه ترتيب ميدهند که با هجوم لباس شخصی ها و مأمورين انتظامی  از دانشگاه اخراج ميگردند، و ادامه آن به خوابگاه اميرآباد کشيده ميشود. درهمانروز سرداران سپاه از آن جمله محمد قاليباف فرمانده نيروی انتظامی درنامه ای به محمد خاتمی رئيس جمهورمينويسند که کاسه صبر آنها از ناآرامی ها لبريز  شده است. اگر دولت نميتواند کاری انجام دهد نيروی انتظامی خود آن کار را انجام خواهد داد. و بلافاصله نيروی انتظامی و لباس شخصی ها به خوابگاه دانشجويان حمله ميکند که همراه با غارت اثاثه دانش جويان و ضرب و شتم  و بازداشت گروهی از آنها ميشود. شعار دانشجويان فقط "دانشجو می ميرد، ذلت نمی پذيرد" بود. در اين مورد قاليباف مينويسد: "روی موتور سيکلتی سوار بودم و با چماق دانشجويان را متفرق ميکردم."
چهارده سال بعد از فاجعه کوی دانشگاه، خامنه ای در نشستی با عده ای از دانشجويان انجمن اسلامی دانشجويان دانشگاه تهران و علوم پزشکی درمورد پيشرفت های علمی و فضای آزاد و دموکراتيک انتخابات سخن ميگويد که دانشجو مصطفی دينی، دبير انجمن اسلامی دانشجويان دانشگاه تهران وعلوم پزشکی تهران به نمايندگی دانشجويان بعد از کسب اجازه خطاب به رهبر چنين ميگويد:
به فرموده امام خمينی «اسلام دينی متکی به برهان و منطق است و ازآزادی بيان و قلم نمی هراسد، و باکی ندارد. و به آرمانگرايی و آزاديخواهی بر مبنای اسلام رحمانی وفادار ميباشد".
در سالهای گذشته شمار زيادی از استادان و همدرسان ما به بهانه های سياسی و امنيتی از کرسی های تدريس و تحصيل محروم و برخی نيزمحبوس شده اند. معيار های سياسی و غير علمی بر روند جذب اساتيد و پذيرش دانشجويان حاکم گرديده و آنچه پيش از آن استثنا بود مبدل به قاعده گرديد. بايد افسوس خورد که کرسی های آزاد انديشی نيز مانند برخی ديگر از آرمان های بلند انقلاب اسلامی از کوته بينی ها آسيب ديده است. عده ای می پندارند اسلامی شدن دانشگاه يک پروژه دولتی است. در حالی که  اگربه اسلامی شدن دانشگاه به مثابه يک فرايند تدريجی فرهنگی واجتماعی بينديشيم نيازی به بررسی و کرسی های آزاد انديشی و نظريه پردازی ندارد. اما چنانچه «اسلامی کردن دانشگاه» به مثابه پروژه ای فرمايشی باشد، که لازمه آن دست بردن به ترکيب اساتيد و دانشجويان و جرح و تعديل مواد درسی بدون منطق و سهميه بندی و تفکيک جنسيتی است، راهی است که ما را به "ناکجا آباد منتهی ميسازد."

در سال‌ های اخير فشارهای زيادی به تشکل‌ها و کانون های دانشجويی نظير شوراهای صنفی، انجمن های علمی، کانون فرهنگی و تشکل ‌های انتقادی چون انجمن اسلامی دانشجويان وارد شده است به گونه ای که بسياری از اين انجمن ها و تشکل ها تعطيل گشته، يا توسط نهادهای غير دانشگاهی تغيير ماهيت پيدا کرده اند. که پيامد آن ايجاد محدوديت و ممانعت از برگزاری برنامه ‌های علمی، فرهنگی و سياسیِ دانشجويی و برخورد با متوليان برگذاری اين برنامه‌ ها شده که  فضای دانشگاه را به محيطی کم نشاط تبديل کرده است.
امروز دردانشگاه های کشور تقريبا اثری ازگروههای منتقد نمانده است و تشکل‌ های موجود دانشجويان را نمايندگی نميکنند، بلکه منحصرا گروه‌ هايی هستند که صدای يکسانی از آنها به گوش ميرسد. در حالی که جريان ها و سلايق ديگری هستند که به دليل تنگ نظری مسؤلان، امکان فعاليت قانونی در دانشگاه را نمی‌ يابندکه همراه با تخصيص نا عادلانه منابع تحقيقی وپژوهشی است که با ازدست رفتن پويايی فضای دانشجويی، مهاجرت نخبگان را به خارج از کشور سبب شده است. 
تهاجم به کوی دانشگاه تهران در سالهای ۷۸ و ۸۸ وقايع دردناکی هستند که بارها و بارها شرح آن رفته است. اما عليرغم اعلام صدور احکام قضايی و رسيدگی به اين دو پرونده، يک سؤال همچنان در ذهن ما دانشجويان باقی مانده است که چرا هنوز عاملان اصلی تعدی به حريم دانشجويان و جوانانی که با ظلم آشکار مواجه شدند، و آنها که حرمت لباس خدمت به نظام را هتک کردند به مردم معرفی نميشوند؟
امروز به يمن مشارکت مردم و تحقق حماسه سياسی، اميد به ايجاد فضای آشتی و همدلی در سايه رقابت سالم گروه های سياسی بيش از پيش ضروری به نظر ميرسد. درمان شکافهای سياسی شايد با برگزاری يک انتخابات ميسرباشد، اما التيام جراحت های کهنه و پنهان اجتماعی فرايندی تدريجی و روندی طولانی است که حماسه ۲۴ خرداد گام اول در اين مسير بوده است. تداوم اين راه منوط به گذشت همه آسيب ديدگان از هرطرف و پايمردی همه خيرخواهان و تدبير شايسته رهبری نظام به عنوان شخصيتی فرا جناحی و رهبری برای همه مردم، و در يک کلام درگرو اجرای بدون تنازع قانون اساسی است.
سخنان دانشجو مصطفی دينی نمونه ای از آلام ميليونها انسانی است که طی سی چهار سال حاکميت نظام ولايی به فرمان خمينی و جانشين او خامنه ای رخ داده است. با اين تفاوت که خمينی هيچگاه ادعا نکرده بود که حاکميت او نطامی آزاديخواه است. اما خامنه ای درسخنرانی بعد از انتخابات 92 که تعمدا در آن مستقيما دخالت نداشته، زيرا با توجه به عملکرد خود و رئيس جمهور منتصب او کشور به چنان ورطه هولناکی کشانيده شده که ممکن است پايان فرمانروايی وخودکامگی خود او باشد، و قرائن چنان نشان ميدهد  که او هنوز در رؤيای ولايت مطلقه خويش است، ريرا در اولين گام عدم پذيرش چهار وزير کابينه را سبب شده است. چرا؟
او نظام خود را آزاديخواه به حساب ميآورد، درحالی که در زندانهای مخوف او هزاران انسان بدون گناه زير شکنجه های جسمی و روحی قرار دارند. خامنه ای در يکی از بندهای فتوای های اخيرخود فتوای ميدهد:
"گزارش دادن ظلم مسؤلین به مراکز ومراجع مسؤل براى پیگیرى و تعقیب، بعد ازتحقیق و اطمینان نسبت بآن اشکال ندارد و حتى اگر از مقدمات نهى از منکر محسوب شود واجب مى‌‏گردد، ولى بیان آن در برابر مردم وجهى ندارد، بلکه اگر موجب فتنه و فساد و تضعیف دولت اسلامى‏ شود حرام است.
بدين جهت بود که رهبر در مورد اختلاس های ميلياردی دستور ميدهند "مسأله را اينقدر کش ندهيد" زيرا ممکن بود مشکلاتی برای بيت او به وجود آيد.
چگونه است که دانشجويان را که فقط ميگويند " دانشجو می ميرد، خفت نمی پذيرد" بايد بعنوان به خطر انداختن امنيت ملی" به جرم محاربه به زندان های طولانی محکوم شوند، و کسانی که دست برد به آرای خود را اعلام ميدارند "مفسد فی الارض" اعلام ميگردند، و به فرمان رهبر قتل عام ميشوند، سلاخانی با عنوان سربازان امام زمان با ماشين ازروی آنها ميگذرند. بعد ازچهار سال زندانی کردن دوکانديدای رئيس جمهوری که يکی از آنها را با همسر بجرم راه پيمايی مردم، هنوز در زندان و زير فشار روحی و جسمی نگه داشته اند، معهذا ادعا ميکنند که عدل امام علی را اجرا مينمايند.
دردرازای تاريخ خودکامگانی بودند که غافل از فردای دگری خودو مقام خود را جاودانه می پدانشتند، اما حتی پينوشه ديکتاتور شيلی با پشتوانه پشتيبانی نيروهای ارتش، ازقدرت خلع و اگر بعلت کهولت فقط بازداشت خانگی گرديد، خودکامگانی در تاريخ هستند که بخت پينوشه با آنها يار نبوده است.
نهم مرداد 1392