Text Box: بازگشت به پانزده قرن پيش

نگاهی به گذشته

بعد از فروپاشی امپراتوری های روم و یونان و تغییر باور های متافيزيکی بخش بزرگی از ساکنين اروپا به مسیحیت ، به تدريج با روندی آرام، در ساختار اجتماعی و اقتصادی اروپا تحولاتی بوجود ميآيد. که عمده‌ ترین آن تغيير زیر بنای اقتصادی ميباشد. یعنی نظام تولیدی مبتنی بر برده ‌داری، جای خود را به نظام تولیدی مبتنی بر ارباب و رعیتی یا فئودالیته می ‌سپارد. در اين تحول طبقه فئودال یا زمین ‌داران، صاحبان املاک و اراضی، کشتزار ها، مزارع، چمن زار ها، مرغزارها، شکارگاه‌ ها و حتی بیابان ‌ها و کوهها، قلعه ‌ها، و روستا ‌ها بعنوان اراضی تحت مالکیت این اشخاص درميآيد و کشاورزان وطبقات میانی جامعه که بخش گسترده ای ازجامعه را شامل بودند، مزدوران وابسته به زمين و امور وابسته به آن را تشکيل ميدهند.

دراین دوران نوعی تمایز بین نظام فئودالیته به عنوان نظام سیاسی با نظام کلیسايی به عنوان نظام فکری- فرهنگی به چشم میخورد. اما کلیسا و دولت در موازات هم حرکت میکنند. گاهی نيز تضاد ها و يا همکاريهايی بین آنها دیده میشود. 

نظام فئودالی احساس ميکند برای تداوم خود نیازمند نوعی عقاید رسمی متافيزيکی ميباشد تا به کمک آن بتواند به توجیه اعمال و رفتار خود پرداخته و اقدامات خود را مشروع نشان دهد. بنابراین دولت، مقامات و اولیاء سیاست با همکاری فئودال ها متوجه کمک گرفتن از کلیسا و روحانیون میشوند. یعنی نیاز دارند که پایه‌ های فقهی و شرعی ساختار بوجودآمده را مشروع نشان دهند. بگونه ای همکاری با کليسا را توسعه ميدهند که نتيجه آن تقديس نظام سیاسی فئودالی ميباشد که مردم را به اطاعت از آنها وا ميدارد. 

اين دوران که از سال ۴۰۰ تا ۱۴۰۰ میلادی ادامه می يابد به نام قرون وسطی در تاریخ اروپای غربی ياد ميشود، که یکی از موحش ‌ترین  و وحشت انگيز ترين مراحل تاریخی اروپا است. در بعضی از موارد به نام قرون تیره یا عصر سياه نيز یاد ميگردد که از ویژگی‌ های آن تاریک اندیشی، اختناق وحاکميت اولیاء و روحانيون دین در مناصب مختلف است. دین به عنوان یک مکتب اجتماعی برتمام جامعه سیطره انداخته و هیچ حرکتی خارج از این مسأله را قابل تبیین نميداند. دین دارای اقتداری همه گیر ميشود و حوزه سیاست، اقتصاد، جامعه و فرهنگ و افراد را تحت نظارت و کنترل دقیق خود قرار ميدهد و هر حرکت و  جنبش و سخنی که مخالف با نظريات کليسا و متوليان آن باشد، با کشتار و  زندان های مخوف و غير انسانی خاموش ميشوند.

انقلاب سال 1357 مردم آزرده از استبداد شاهنشاهی، که بنا به گفته آيت الله خمينی رهبرانقلاب ميبايست برابری، عدالت اجتماعی و آزادی افراد و افکار در جامعه ايران برقرار و خود در قم به کار گسترش دين پردازد، با دگر ديسی صد و هشتاددرجه ای علاوه براينکه به سرعت از روند حاکميت فئودالی که سنت مورد پشتيبانی وتأييد روحانيون از ديرباز بوده عبور، و با به تعطيل کشانيدن کارخانه ها و قطع توليدات داخلی که به عنوان خصوصی سازی در اختيار مديران ناکارآمد و فاقد دانش و توان علمی لازم  واگذار شده بودند، کشور را به بازار مکاره ای برای کاهالای بنجل و غير ايمن چينی و کشورهای مشابه آن قراردادند و وامانده ترين سيتم اقتصادی و اجتماعی را با الهام ازسنت ها و روش های غير انسانی کليسا و انگيزاسيون قرون وسطايی را پس از گذشت تقريبا شش سده، بار ديگر در ايران احيا ميکنند. 
اين تحول برخلاف تحول قرون وسطی اروپا که حاکمين مذهبی در پيوند با زمين داران در سايه قرار می گرفتند، در ايران زير نام دين و در محکمه هايی که متوليان مذهبی نظام اسلامی، خاطره فرمانروايان کليسا های قرون وسطی را بازسازی ميکنند، مردم را به مسلخ های مرگ میفرستند. مهم نيست آنان جرمی مرتکب شده باشند يا سخنی  برخلاف نظر متوليانی که خود را مجری ارزش های دينی ميدانند گفته باشند، آنها قربانی می طلبند از کدام گروه و سازمان مهم نميباشد، قربانیان ممکن است کارگر يا دانشجو و يا حتی روحانيونی باشند که نسبت به کار های آنها معترض هستند و روش و عملکرد آنها را مخالف دين وشريعتی ميدانند. دينی که به نام آن و زير شعار تبديل ايران به کشور اسلامی نمونه در جهان، اعمال خود را توجيه ميکنند. باورهای مردم  به بازی گرفته ميشوند و روحانيون مورد احترام مردم همچون آيت الله شريعتمداری، آيت الله منتظری يا کروبی محکوم به حبس خانگی وگروهی نيز به عنوان نداشتن صلاحيت خلع لباس ميشوند، يا همچون آيت الله کاظمينی بروجردی در اختيار جلادان ذوب شده در ولايت قرار ميگيرند تا به تدريج با زندگی وداع گويند.

دادخواست زندانی عقیدتی از وجدانهای بیدار بشری

نامه روحانی آزادیخواه و مبارز آقای کاظمینی بروجردی که در زندانهای ولی فقیه تحت شرایط قرون وسطایی قرار دارد طی نامه ای بخشی از شرایط و وضعیت غیر انسانی خویش را تشریح نموده و جهت ارسال به سازمان های حقوق بشری و انتشار در رسانه ها در اختیار فعالین حقوق بشر و دمکراسی در ایران قرار داده است. 

متن نامه به قرار زير ميباشد: 

خدمت مدافعین حقوق بشر و مروجین صلح وعدالت و مبلغین آزادی فکر ومبشرین استقلال اندیشه، درود ميفرستم همچنین، به نهادهای حقوقی و الهی و انسانی و بین المللی که دل در حمایت مظلومین و مصدومین و محکومین از استبداد اسلامی دارند و درد غارت شدگان و زمین خوردگان و دیکتاتوران مدعی شریعت را درک می کنند، عرض ادب مینمايم. ایضا به خدمتگزاران در ارگانهای مختلف سازمان ملل متحد که از زندانیان سیاسی و اعتقادی، حمایت می نمایند ورنج ومصیبت خانواده های آنها را با همدردیهای همیشگی تسکین میدهند، سپاس بی کرانم را نثار ميکنم. 

این پیشوای توحیدی که هدفی جز دفاع از تمامی ادیان و مذاهب آسمانی ندارد، در موقعیت اورژانسی روحی و جسمی و خانوادگی میباشد و انتظار امداد رسانه ای و جهانی دارد. چند روز قبل برادرم سید حسن پس از ملاقات مختصری با من در یک مرگ ناگهانی و غیر مترقبه و مشکوک جان داد. او در دو دهه گذشته مرا در مقابله با اسلام سیاسی یاری میکرد و با همه توانش، پیام های صوتی و کتبی این جانب را به جامعه سرخورده از شعار »دیانت ما عین سیاست ماست« ابلاغ مینمود و در این بیست سال منازعه ما با مذهب دولتی، خالصانه و مجاهدانه میکوشيد و انواع تهدیدها و فشارها و خشونتهای رژیم فاشیستی را برجان می خرید وبارها مورد قهر وقساوت بانیان خفقان و سانسور قرار میگرفت.

با توجه به این که ده سال قبل نیزپدرم که از موثقین و معتمدین مراجع دینی بود و با بنیانگزار انقلاب منحوس در تضاد و تنافی قرار داشت و مخالف سرسخت اختلاط دین با دنیا بود در بیمارستان به طور نامحسوس و غیر قابل ردیابی به دست سربازان گمنام امام زمان به قتل رسید. بطور حتم مرگ برادرم درادامه همان تراژدی بوده و تداوم جنایات حکام نامشروع با این زندانی هفت ساله است. مسؤلین امنیتی و انتظامی جیره خوار، اجازه دفن او را در مقبره خانوادگی ندادند و در یک محل پرت و دور از انظار مدفون  نمودند و اجازه حضور در مراسم های جاری او را  به من ندادند، اکنون بار دیگر به دلسوزان میهن مصادره شده و غم خواران ملت سرنگون گشته و آفریدگار تحت اتهام دین فروشان رفته، وضعیت اسفناک خود را اعلام می دارم.

درمحبسم، موردتحریم دارو و درمان و وکیل قرار دارم و به پیری زودرس رسیده ام و اعضاء و جوارحم به نابودی رسیده و هر روز با توطئه ای از جانب وزارت اطلاعات روبرو می باشم، از جمله ورود افرادی از گروه فشار به عنوان زندانی و اعمال درگیری های فیزیکی با من و ایذای بدنی و روانی این اسیر ولایت مطلقه فقیه است که هر لحظه در انتظار مرگ می باشم. ناگفته نماند که مادر پیرم در آغاز ورودم به اوین در بند امنیتی دویست و نه مورد انواع شکنجه ها قرار گرفت و از ناحیه فوقانی و تحتانی به خون ریزی رسید و بعد از انتقال به چند بیمارستان کشته شد و آن هنگام نیز از برگزاری جلسات یادبودش ممانعت نمودند و اجازه دیدار با او را به من ندادند.

اینک در حادترین شرایط ممکن بار دیگر نفرت و انزجارم را از هیأت حاکمه زورگو و وطن سوز و خدا ستیز اعلان ميدارم و برای مردم غریب و سیلی خورده ام آرزوی رهایی هر چه سریعتر از قیود مستبدان خون آشام را دارم. در چند ماه اخیر ازسوی دادگاه ویژه اطلاعات که مسؤل تفتیش عقاید مذهبیون مخالف دین حکومتی میباشد یاران وپیروانم مورد تهاجم و تعقیب و احضار قرار گرفته اند و به مبالغ سنگینی جریمه شده اند.

سید حسین کاظمینی بروجردی، ایران – تهران – اوین، دی ماه هزار سيصد نود يک