Text Box:  خليل ملکی
قهرمانان ملت ايران

خليل ملکی درسال 1280 در تبريزبه دنيا آمد. پدراو ازطرفداران مشروطه بود. ديپلم دبيرستان را در مدرسه فنی آلمان در تهران ميگيرد.
با استفاده از بورسيه دولتی برای ادامه تحصيل به آلمان اعزام و رشته مهندسی شيمی را انتخاب ميکند. چهره  هايی چون دکتر سنجابی و مهندس بازرگان نيز در اين زمان با او بودند. در آنزمان آلمان مرکز کنکاش نازی ها و کمونيست ها بود. عده ای ازدانشجويان اعزامی مبادرت به گردآمدن درسازمانی متمايل به چپ ميکنند که رهبری آنرا دکترارانی به عهده داشت، شايد به اين دليل خليل ملکی پيش ازاينکه مدرک دکترا يا مهندسی خود را بگيرد، بورسيه او قطع ميشود و ناچار به تهران باز ميگردد.
پس از بازگشت به ايران دردانشکده تربيت معلم به تحصيل ميپردازد و پس از فارع التحصيل شدن به عنوان دبير شيمی مشغول به کار ميشود. دو سال بعد از آن با خانم صبيحه گنجی که دبير  زيست شناسی بود ازدواج ميکند که تا پايان عمر با هم زندگی ميکردند.
چند سال بعد از بازگشت از ايران و پس از ازدواج، دکتر ارانی به ديدن او ميآيد و پيشنهاد ميکند در انتشار مجله دنيا با او همکاری کند. خليل ملکی درخواست او را می پذيرد. اما چون مجله دنيا حاوی مطالبی بود که مورد توافق نظام نبود و ايده های مارکسيستی داشت، شهربانی از انتشار مجله ممانعت و تمام نويسندگان و کارکنان مجله را که 53 نفر بودند بازداشت و زندانی مينمايد. بزرگ علوی نيز جزو بازداشت شدگان بود که بعد از تبعيد رضا شاه از ايران خاطرات خود را در کتاب 53 نفر انتشار داد.
بعد از اشغال ايران توسط نيروهای شوروی و بريتانيا و تبعيد رضا شاه ملکی از زندان آزاد ميگردد و با عده ای از گروه 53 نفر مشابه بيشتر آزاديخواهان به حزب توده می پيوندند. اما پس از مدت کوتاهی علاقه خود نسبت به حزب را از دست ميدهد. ملکی طرفدار آزادی بيشتر در حزب بود و کاهش وابستگی به شوروی را درخواست مينمود. خليل ملکی در خاطرات خود از فساد و ضعف اخلاقی رهبران سطوح بالای حزب توده شواهد متعددی بيان ميدارد، بدين جهت اختلاف بين او و رهبری حزب افزايش می يابد. علاوه بر آن چون شوروی دراين انديشه بود که آذربايجان را ازايران جدا نمايد، حزب توده بعد ازتشکيل دولت خودمختار پيشه وری، کلوب حزب در آذربايجان را منحل ميکند که سبب دلسردی بيشتر ملکی از حزب ميگردد. نهايتا وقتی شوروی درخواست امتياز نفت شمال ايران را مينمايد، ملکی همراه عده ای از دوستان وهم مسلکان خود که در سازمان جوانان بودند از حزب توده جدا ميشوند.
پس از انشعاب در حزب، حملات روزنامه های وابسته به حزب توده همراه با حملات راديو مسکو برای شکست شخصيت خليل ملکی او را دچارچنان ياسی ميکند که تصميم ميگيرد از سياست کناره گيری کند و حتی تا آستانه خودکشی پيش ميرود. 
سه سال بعد ازانشعاب از حزب توده، با آغاز مبارزات مردم ايران برای ملی کردن صنايع نفت با تشويق جلال آل احمد ملکی با مظفر بقايی ملاقات و حزب زحمتکشان ملت ايران را با برنامه دفاع از دولت دکتر محمد مصدق و دفاع از منافع فرودستان جامعه تأسيس ميکنند. حرب زحمتکشان با افکار ملی گرايی و عدالت طلبی به سرعت در جذب کارگران و کشاورزان از حزب توده پيشی ميگيرد.
بعد از پيروزی ملت ايران در قيام سی تير، دکتر بقايی به تدريج در جناح مخالف دکتر مصدق قرار ميگيرد که با مخالفت ملکی و اکثر اعضای حزب مواجه ميشود. بالاخره بقايی از تريبون مجلس شورا اعلام ميدارد که ازرهبری حزب زحمتکشان ملت ايران استعفا داده است. شب همان روز وقتی جمعی ازهواداران بقايی با نقشه ای از پيش طراحی شده به باشگاه حزب حمله ميکنند، همان شب روزنامه نيروی سوم مستقل از حزب زحمتکشان به چاپ ميرسد و موجوديت حزب نيروی سوم در آن اعلام  و اکثر اعضای حزب  بدان می پيوندند.
ملکی با همه پرسی انحلال مجلس  با نظر دکتر مصدق موافق نبود، اما به او ميگويد همه پرسی ممکن است ما را به جهنم ببرد، اما من تا جهنم به دنبال شما ميأيم. 
بعد از کودتا روز دوم شهریورر ۱۳۳۲، ملکی خود را به شهربانی معرفی ميکند، اما پيش از معرفی در نامه سر گشاده ای  به مردم ايران پس از حمله به انگليس، آمريکا و شوروی که باعث سرنگونی مصدق و شکست نهضت مردم ايران شده بودند، و شرایطی که منجربه شکست نهضت ملی شده بودرا به تفصیل توضیح میدهد و به ملت ايران توصيه ميکند که جنبش را زنده نگه دارند. متأسفانه اين نامه هيچگاه منتشر نميشود. 
ملکی بعد از تسليم مدت دو سال در زندان فلک الافلاک با نژند سر دبير روزنامه يوميه حزب توده در يک سلول زندانی بود، با توجه به اينکه بيشتر بازداشتی های حزب توده در زندان فلک الافلاک بودند در خارج  از سلول نيز  عده نسبتا زيادی از اعضا و نويسندگان روزنامه های وابسته به حزب توده که در آن زندان زندانی بودند، ملکی سخت ترين وشديد ترين شکنجه ها را نه توسط مأمورين و زندان بانان بلکه از اعضای حزب توده که او را دشمن عقيدتی خود ميدانستند متحمل ميگردد.
پس از آزادی، نوشتاری عليه قرارداد نفتی ايران با شرکت هايی که کنسرسيوم نفت ايران را تشکيل می دادند مينويسد که محمد درخشش شجاعانه می پذيرد آنرا در مجلس شورا، هنگام تسليم قرارداد امينی – پيچ قرائت نمايد.
در سال 1341 هنگام ارايه برنامه اصلاحات ارزی شاه، که روحانيون تندرو  و خمينی از سال ها پيش با آن مخالفت ميکردند، ملکی در تحليلی به نام جامعه سوسياليست های ايران مينويسد و از گروههای مخالف شاه، مخصوصا جبهه ملی ايران درخواست مينمايد که ابتکار عمل سياسی را با حمايت از اصلاحات ارضی در دست بگيرند، پيش از اينکه روحانيون ازآن سوء استفاده نمايند. اين پيشنهادمورد قبول جبهه ملی ايران قرار نميگيرد که پيآمد آن هموار شدن راه برای گروه های مذهبی بود.  
نهايتا ناتوانی جنبش سکولارو ظهور روحانيون که تفکرات آنها با اعتقادات ملکی درتضادبودند سبب ميشوند  که درسال 1342 ملکی تصميم به ترک ايران ميگيرد و همراه پسر کوچک خود به وين ميرود. اما پس از يک سال و نيم به ايران باز ميگردد. پس از ملاقات با يکی از نمايندگان حزب کارگر انگلستان بازداشت و به سه سال حبس محکوم ميشود که با اعتراضات شديد رهبران احزاب سوسياليستی جهان مواجه ميگردد.
 ساواک بعد از يکسال و نيم به علت بيماری قلبی با عنوان اينکه اگر اودر زندان بميرد ازاو قهرمانی خواهند ساخت ملکی را از زندان آزاد ميکنند، اما تا آخرين لحظه زنده بودن، زير نظر ساواک قرار داشت.
ملکی پس از چندين سال که از بيماری قلبی رنج می کشيد در 22 تير1348 با جهان وداع ميکند. او وصيت ميکند که جنازه او را دراحمد آباد به خاک بسپارند اما درخواست او به دلايلی نامشخص ميسر نميگردد. در خاک سپاری اوحدود صد نفر از ملی گرايان و هم مسلکان او شرکت داشتند. مزارخليل ملکی درابن بابويه قرار دارد. 
 هشتم ارديبهشت هزار سيصد نود دو