Text Box:  قائم مقام فراهانی
قهرمانان ملت ايران

درمورد به کار گماشتن رجال مزدود و کنار گذاشتن رجال لايق و خدمت گذار مردم و کشور ايران دو تجربه دردناک دوران قاجار که عصر شکوفايی صنعت و روابط اجتماعی در اروپا بود و ايران ميتوانست گامهايی درراه پيشرفت کشور بردارد، عوامل انگلستان که به عنوان سياستمدار، مأمورين و کنسول های انگليس، روزنامه نگار و حتی پزشک به دربار شاهان قاجار راه يافته بودند همراه با توطئه گران درباری پس از انعقاد قرارداد های صلح گلستان و ترکمانچای در زمان پادشاهی فتحعلی شاه  که با فرمان جهادکاشف الغطاء عليه کفار روسی آغاز و منجر به جدايی بخش های بزرگی از ايران شد، با قتل دو سياستمدار ميهن دوست و کاردان ايران ميرزا ابوالقاسم فراهانی در زمان محمد شاه و ميرزا تقی خان امير کبير  در زمان ناصر الدين شاه سبب شدند که سياست کلی ايران به خواست نمايندگان انگليس در راستای منافع انگلستان کشانيده شوند. 
محمد شاه در آغاز سلطنت، قائم مقام فراهانی را که در تبريز سمت پيشکاری و وزارت او را داشت و بعد از مرگ فتحعلی شاه  به کمک او توانسته بود به مقام پادشاهی برسد، به صدارت اعظمی منصوب ميکند، ولی کمتر از يک سال بعد، به تحريک و سعايت سر جان کمپبل وزير مختار دولت انگليس در ايران که مخالف با اصلاحات و سياست های ملی صدر اعظم بود و آنها را مخالف منافع دولت بريتانيا ميدانست، به شاه توصيه ميکند او را از کار برکنار و بازداشت نمايد. 
جان کمپبل وزير مختار انگلستان در خاطراتش می نويسد: هيچ استدلالی نبود که برای قانع کردن محمد شاه و وزيرش در اثبات منافع قرارداد بازرگانی با انگلستان به کارگرفته نشده باشد. اما تمام براهين در قائم مقام بی اثر مانده، جواب ما را نميدهد از اين رو برای برداشتن او از سر راه و برای برانگيختن مردم عليه او با خرج کردن پول بين علما و ملاها مبلغی در حدود پانصد ليره هزينه مينمايم تا احساسات مردم عليه قائم مقام روز به روز شديدتر شود و از علما ميخواهم بالای منبر عليه او به درشتی سخن گويند. با بهره گيری از همين ترفند ها و نيز همکاری بازاريان و درباريان و مستوفيان وابسته، بالاخره موفق ميشوم قائم مقام را از سر راه بر دارم و بالاخره سه روز پس از کشتن او به دستور محمد شاه، قرارداد بازرگانی با انگليس را به ايران تحميل می نمايم.
بدين ترتيب صدراعظم ميهن دوست ايران را پنج يا شش روزدرحوضخانه زيرزمين نگارستان نگاه ميدارند با اين هدف که از گرسنگي بميرد از دادن غذا به او خودداري ميکنند تا قوای جسمانی او تحليل رفته از گرسنگی بميرد. ولی سر انجام  صفر اسمعيل خان قرچه داغی ميرغضب باشی با چند نفر ميرغضب ديگر وارد حوضخانه شده و بر سر او ميريزند و با فرو کردن دستمال درحلق، او  را خفه ميکنند. 
درسال ۱۲۵۱ هجری قمری به زندگی مردی که ميتوانست منشاء خدمات زيادی برای کشور شود پایان داده ميشود، و حاجی ميرزا آغاسی به جای او به صدر اعظمی ميرسد که با ندانم کاری ها ونابخردی های خودادامه منافع بريتانيا را در ايران تضمين ميکند.
قائم مقام فردی فوق العاده با هوش و صاحب فکر و با عزم ثابت، سياستمداری مدبر، فعال و دلسوز برای کشور بود و در مدت کوتاهی بعد از ورود از تبريز به تهران به ولخرجی های درباريان و دولتيان پايان ميدهد و تلاش خود را صرف ترقی و بالا بردن اقتصاد کشور ميکند. دیپلماتی صحیح و به معنی کامل يک ایران دوست بود. به علت اطلاعات و تجارب با ارزش خود به اوضاع واحوال سیاست همسایگان ایران به خوبی آشنايی داشت. از اينرو انگلیسی ها یقین داشتند تا او مصدرکار ميباشد نميتوانند در امور داخلی ایران رخنه کنند. نویسندگان انگـلیسی که در آن تاریخ در ایران سیاحت می‌کردند، مانند لیوتـنان کونولی، دکتر وولف و فریزر، همه درعین ستایش، قائم مقام را به دوستی با روس ها و تحریک عباس میرزا نایب ‌السلطنه، به سرپیچی از نصایح دوستان انگلیسی در جنگ و طرح نقشه تصرف هرات متهم می‌کردند و حس بدبینی و دشمنی فوق‌العاده خود را نسبت به این مرد بزرگ، که در آن هنگام تـنها کسی بود که می ‌توانست ایران را به خوبی اداره کند، پنهان نميداشتند. 
ميرزا ابوالقاسم  قائم مقام بار ها مخالفت خود را با جنگ با روسيه اعلام داشته بود و در مجلسی که فتحعلی شاه برای مشورت تشکيل ميدهد تا در مورد آغاز جنگ بدون دليل با روس ها نظر درباريان و روحانيون را بپرسد ، همه حاضران به عنوان اينکه صدر اعظم، روابط پنهانی با روسها دارد مانع ميشوند که شاه به سخنان او توجه کند. در نتيجه عليرغم قرارداد صلح نامه گلستان، جنگ دوم با روسيه نيز آغاز ميگردد که منجر به دومين قرارداد اسارت بار ترکمانچای ميگردد.
برای ضعيف کردن هرچه بيشتردولت ايران دردوران صدارت ميرزا آغاسی، محمدشاه به تحريک روسها برای فتح هرات و تسلط برافغانستان به هرات لشکر کشی ميکند ولی به علت مخالفت شديد انگليسی ها با اين امر، درجنگ شکست ميخورد که پيامدهای ناگواری براي ايران و ايرانيان به بار ميآورد و ايرانيان مجبور ميشوند به شرايط خفت بار انگليسی ها که راه مداخلات بعدی آنان در ايران را هموار ميکند، تن در دهند.
بيست چهارم فروردين هزارسيصد نود دو