Text Box:  نگاهی به ژرفای نظام ولايی 

درنظام های خودکامه که از پشتوانه مردمی برخوردار نميباشند، اعضای زيرمجموعه نظام گاهی بر اساس سرشت خود سناريوهايی را تدوين مينمايند که ميتوانند فروپاشی نظام را تسريع کنند.

نگاهی به رخدادهايی که اينروز ها در ميهن ما رخ ميدهد نشان ازچنين واقعه ای دارد که نظام ولايی در آن گام گذارده است، که " بر سر شاخه نشسته، ناآگانه به بريدن آن مشغول هست" 

خامنه ای، در جامه قديسی که با ادعا ها و عملکرد های او همآهنگی ندارد گاهی خود را مجبور می بيند سخنانی برزبان آورد که او را نه به تاکستان، بلکه به راه همأهنک ديگری ميبرد. 

سخنانی که درمورد زنان دراجتماع "زنان به اصطلاح فرهيخته" گفته، نشانه واپسگرايی او به دوران بربريت چندين هزارساله گذشته ميباشد. در زمانی که درچند کشور جهان زنان به رياست جمهوری و مقاماتی انتخاب ميشوند تا مشکگلات جامعه خود را اصلاخ نمايند و در ايران زنان دانشگاه رفته و متفکر بيش از مردان هستند، خامنه ای نشستن زنان در خانه را توصيه ميکند. و همزمان برنامه های اقتصادی ای را پيشنهاد ميکندکه هم اکنون ملت ايران شاهدان آگاه گردابی هستند که او با توصيه های اقتصادی خود فراهم آورده است.

اين سخنان نابخردانه چنان اثراتی در افکار مردم ايران داشته که پايه گذاران نظامی که خامنه ای را به جايگاه کنونی او رسانيده اند نيز نتوانستند بی طرف و ساکت بمانند. رفسنجانی در عکس العمل سخنان خامنه ای ميگويد:"خشکه مقدس ها فکرنکنند اين افتخاراست که پای بچه های خودرا از مدرسه وتحصيل ببرند. گذشت آن زمانی که اين مسأله افتخار به حساب ميآمد. دوران خشکه مقدسها به سر آمده است. اگر فکر کنيم که همه وقت خانم ها بايد صرف خانه داری وبزرگ کردن بچه شود، اين عمل با عقل ومنطق و واقعيت زندگی امروز منطبق نيست"

رئيس جمهور روحانی نيز دو روز بعد از سخنان رهبر، بر ضرورت مصونيت حقوقی برابر و حقوق اجتماعی برابر برای زنان اظهار داشت "از قرنها پيش زنان برای احقاق حقوق خود به پا خواسته اند و ضمنا آنها که از حضور زنان و تعالی زنان ميترسند، اين اعتقاد و ترس از حضور زنان در جامعه را به پای اسلام، دين و قرآن نگذارند".

معنی اين سخنان صريح و قاطعانه در برابر گفته های بدون منطق خامنه ای را چگونه بايد تفسير کرد؟ آيا اين بدان معنی نيست که کشتی ولايت در گردابی فرو رفته که حتی سرنشينان مسؤل کشتی با ديده گاه های ناخدای کشتی نميتوانند موافق باشند، دراين صورت کشتی به کجا خواهد رفت؟ آيا سخنان اين روزهای خامنه ای، همان جام زهری نيست که خمينی ناچاربه نوشيدن آن شد؟ آيا نظام ولايی يکبار ديگر دربرابر واقعيتی قرارگرفته که ناچار بايد با جام زهر ديگری درمان يابد؟

بياد داريم که خمينی فرمان جنگ را بدان جهت داده بود که صدام را برکنار سازد و خود بنام فاتح بزرگ در کربلا نمار بخواند، اما زمان بکام او نگرديد، کشتار جوانان ميهن به چند صد هزار نفر رسيد و صد ها هزار معلول که هنوز ناچار بايد درد و رنج ندانم کاری خمينی را تحمل کنند. و نماز در کربلا نيز ميسر نشد، اما مرگ و ويرانی ثمره خواسته او بود. اين مردم ايران بودندکه می بايست کفاره شکست های سرداران بی بهره از فنون جنگی  را بپردازند. تا شايد سرشت خونخوارگی او بنحوی اقناع ميگرديد. کشتار بيرحمانه و بدون دليل سال 67 برای ارضای او کافی نبود، از اينرو ناچار به نوشيدن جام زهری شد که خود شرايط آن را آن را فراهم ساخته بود. 

خامنه ای نيز همان راهی را می پيمايد که رهبراو رفته بود. ميليارد ها دلار ازدرآمد ملی مردم ايران را برای رفع عطش جاه طلبی، بزرگنمايی و حفظ اقتدار خود بنام دستيابی به انرژی هسته ای صرف کرد، و رئيس جمهور خدمت گذار او هم با ترهاتی که در سخن پراکنی های خود نمود همه جهانيان را نسبت به ايران و ايرانيان بدبين ساخت، تا جايی که قدرت های صاحب نفوذ جهان را عليه ملت ايران شورانيد و ميهن ما را به جايی رسانيد که اکنون شاهد آن هستيم. و خامنه ای را به کنارديوار کشانيده که ناچاربه نوشيدن زهر شده است. عدم دخالت درانتخابات زهری بودکه خامنه ای ناچارگرديد آنرا بنوشد که مسلما با رغبت نبود. 

اما هنوز علاوه بر اعدام هايی که در استانهای مرزی و تهران  افزايش يافته، تراژدی ضرب و شتم زندانيان بند350  اوين مقدمه ای برای آماده سازی فضا برای نوشيدن جام زهر بوده است. همه شواهد نشانه آن است که اين جنايت رخ داده است، اما زنجيره حاکميت با دروغ پردازی های خود فکر میکنند ميتوانند دامنه آلوده خود و نظام را از لکه جنايتی آزمايشی که انجام شده، بزدايند.
مصطفی پور محمدی، جلاد محکمه مرگ دهه 60 ميگويد:" در جريان بازرسی مأموران امنيتی از بند 350 زندان اوين مختصری کوفتگی و جراحت پيش آمد و بر اساس گزارش های اوليه يک يا دو نفر بيشتر نبودند و با درمان سرپايی مسأله حل شد."

غلامحسين اسمائيلی رئيس سازمان زندان ها ميگويد: "خبر يا کذب است يا هنوزبه من اطلاع داده نشده است. آنچه دربند 350 اوين رخ داديک وضعيت عادی ومعمولی بود وکسی نيز اعتصاب نکرده است" آيا اين گفته قابل قبول می باشد؟ نبايد انتظار داشت رجالی که برای اداره کشور دست چين شده اند از چنان بينشی برخوردار باشند که بتوانند از واقعيت گرايی و بينش ملت ايران آگاه باشند. آنها گمان ميکنند مردم ايران هم در همان مکتبی تربيت شده اند که آنان بوده اند.

اما تراژدی در آن است که صادق آملی لاريجانی رئيس قوه قضائيه پاداش خدمت اسمائيلی در دروغ گويی و شکنجه زندانيان را با ترفيع او به سمت رياست کل دادگستری استان تهران و رئيس دادگاه های تجديد نظر ميدهد و همزمان برای دادستان تهران و دادستان های سراسر کشور دستور صادر می کند: " که با قاطعيت و رعايت ضوابط و مقررات قانونی درمقابل هرگونه فضا سازی، نشر اکاذيب و اخلال در امنيت ملی بايستند.

آخوند معاود صادق آملی لاريجانی برای قدرت نمايی، دون کيشوت وارفرياد ميزند: " همگان بدانند که نظام اسلامی ايران، نظامی نيست که به بهانه های واهی در مقابل فتنه گران و اخلال گران و حاميان آنان به انفعال بيفتد و اگر تاکنون در مقابل آنها تسامحی نشان داده اند، ازاين پس هيچ گونه تسامحی نخواهند داشت".

آيا نظام ولايی که از بهمن 57 مأموريت ويرانی و نهايتا تجزيه ايران را بعهده گرفته است و برای اين سناريو دلايل مستندی از مأموران آماده سازی آن وجود دارد پايان يافته است؟ يا هنوز مأموريت آن ها پايان نيافته ميباشد؟

دشمن تراشی هايی که در استان های حساس کشور، از آنجمله خوزستان، کردستان و بلوچستان انجام ميشوند چه اهدافی را در پی دارند؟ آيا کارگردانان نظام آگاهی ندارندکه مخالفت وکشتار بی دليل رهبران سنی مذهب يا دراويش ممکن است چه پيآمد هايی داشته باشند؟

مصاحبه گزارشگرروزآنلاين با عبدالرئوف ريگی نکاتی را بيان ميدارندکه گويای آن است نظام ولايی مأموريت داردکه جنگ داخلی و ويرانگری را  با عنوان مذهب به اقوام و اقليت های مذهبی مخصوصا سنی مذهبان تحميل کنند. وقتی ريگی از کمک های کشور های عربی به اقليت های سنی مذهب مخالف نظام سخن میگويد و در برابر حضور سپاهيان ايران در سوريه رسما اعلام ميدارد که ما با دولت ايران در حال جنگ می باشيم و دريافت کمک ازکشورهای عربی را  چندين بار تأييد ميکند که بهانه چنين رخدادی کشتاری است که به دستورخامنه ای به عنوان فرمانده  کل قوا به بهانه های مختلف به هموطنان کرد، بلوچ و عرب زبان و حتی آذری تحميل ميکند، نبايد در انتظار فاجعه قرارداد مشابه ترکمانچای باشيم؟ که روحانيون و انگليس ها مسؤل آن بودند؟ 

در اين ماجرای هفت جوش که همه خدمتگذاران مردم در آن عرض وجود مينمايند، محمد علی جعفری فرمانده کل سپاه پاسداران نيز برای اينکه از معرکه بدور نباشد و "چشم زهری نيز از روحانی" بگيزد در مصاحبه خود تهديد ميکند اگر به حفظ ارزش های انقلاب توجه شود هيچگونه تعارضی بين سپاه و دولت ها وجود ندارد. (يعنی عملکرد ويرانگرايانه احمدی نژاد هيچ تعارضی با انقلاب و سپاه نداشته است) زيرا فلسفه وجودی سپاه اين است که انقلاب اسلامی حفظ شود. از اينرو مسلما به نظر او عملکرد احمدی نژاد در راستای منافع انقلاب بوده است (واگذاری شرکت های دولتی به نام خصوصی سازی به سپاه، که جعفری در رأس آن مافيا قرار دارد) بدين جهت چون روحانی ممکن است امپراتوری جعفری را واژگون سازد و اين به نظر او مخالفت با انقلاب است، او با دولت روحانی برخورد ميکند، تهديد ميکند، چون هدف حفظ قرآن و اسلام است!

با اين تفکر است که ميگويد " در فتنه 88 اگر مردم که همان بسيجی ها هستند نبودند، فتنه پايان نمی يافت. و در خاتمه تهديد ميکند اگر سپاه تذکراتی به دولت ميدهد، به نظر ميآيد که ميخواهد با برخی از دولت ها مخالفت کند، درحالی که اينطور نيست.

ششم ارديبهشت هزار سيضد نود دو